۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

بازسازي دنيا

پدر روزنامه مي‌خواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش مي‌شود. حوصله پدر سر رفت و صفحه‌اي از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش مي‌داد جدا و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد.


و گفت : "بيا! كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو مي‌دهم، ببينم مي‌تواني آن را دقيقاً همان طور كه هست بچيني؟"


و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. مي‌دانست پسرش تمام روز گرفتار اين كار است.
اما يك ربع ساعت بعد، پسرك با نقشه كامل برگشت!!!!!


پدر با تعجب پرسيد: "مادرت به تو جغرافي ياد داده؟"


پسر جواب داد: "جغرافي ديگر چيست؟ پشت اين صفحه تصويري از يك آدم بود. 

وقتي توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنيا را هم دوباره ساختم."

هیچ نظری موجود نیست:

با کلیک روی دکمه جستجو به پورتال فروشگاهی وارد شده و از صدها هزار کالای موجود در این فروشگاه دیدن فرمایید