۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

یوم الحساب و الکتاب

       خانم من فقط مامورم. به من گفتند بشمار، حالا هم شمردم. شما کلا 110305 رکعت دارید.

 
_        ولی من همه را خواندم. نمی شه یک کاریش بکنی.
_        دست ما نیست به خدا. ولی چشم؛ روندش می کنم به 110500. خوبه؟
_        عجب گرفتاری شدیم. من می گم همه را خواندم. گرد نمی خواد بکنی. همان هایی که خواندم را بهم بده.
_        عرض کردم. مبلتان چرمی بوده. یارو یافت آبادیه چرمش را از چین وارد کرده. اینها ذبح شرعی نمی کنند. چرم حکم مردار را داشته و نجس بوده. شما می نشستی روش؛ حواستان نبوده دستتان عرق..
_        من این هایی که می گی اصلا حالیم نیست. من همه اش را خواندم. یک جایی اشتباه کردی. از جام تکان نمی خورم تا درستش کنی.
_        ببینید خانم. فیلمش هست. ما از لحظه لحظه اعمالتان فیلم گرفتیم. ببینید.
_        ای خدا مرگم بده.  این چیه؟
_        بگذارید رد کنم اینجاشو. خب. همین جا. ببین خانم اینجا که زوم کردم رو مبل نشستید و ..
_        این منم؟
_        بله خانم. این هم همون مبلیه که..
_        چقدر چاق افتادم اینجا.
_        چه عرض کنم؟ می توانم کمی کنتراستش رو بیشتر کنم ولی نرم افزارم قفل شکسته است، اسکیل رو عوض نمی کند.
_        آقا میشه این عکس را برام بریزی؟    خدا از حسابرسی کمت نکنه.
_        فلش دارید همراتون؟
_        چه حرفی می زنی. من تازه یک ساعت پیش از قبر درآمدم. فلشم کجا بود؟ نمی شه بریزی رو سی دی.
_        سی دی خام ندارم. بریزم ته این طوری اش نیست؟ اعمال یک بابایی است که در جنینی تلف شد. باقی سی دی خالیه.
_        جا میشه؟
_        آره بابا. هر هر سی دی بیت جهان آخرت 7000 گیگ جا دارد و هر بیت هم 7000 گیگ دنیا است.
_        پس قربون دستت یک موزیکی چیزی هم بریز ته اش.
_        باشه. یک تکنوازی اسرافیل دارم، جدید. حالش رو ببر.

هیچ نظری موجود نیست:

با کلیک روی دکمه جستجو به پورتال فروشگاهی وارد شده و از صدها هزار کالای موجود در این فروشگاه دیدن فرمایید