گذشته آلمان شرقی در سینمای کنونی
از فروپاشی "جمهوری دموکراتیک آلمان" تنها ۲۰ سال میگذرد، اما در همین مدت اندک کم نیستند فیلمهایی که گذشتهی این کشور و به ویژه حادثۀ زلزلهآسای سقوط آن را ترسیم کردهاند. منتقدان و فیلمشناسان اما عقیده دارند هنوز فیلمی به روی پرده نیامده که واقعیت نظام آلمان شرقی را به طور عمیق و همهجانبه ترسیم کند.
بیشترین فیلمهایی که پس از سقوط دیوار برلین و وحدت مجدد آلمان تهیه شده، حال و هوای کمیک دارند، شاید به این خاطر که رژیم آلمان شرقی به ویژه در آخرین سالهای حاکمیت، بیش از آن که قدرتمند و مخوف باشد، توخالی و مضحک بود. آن رژیم، جدا از رکود اقتصادی و فلاکت سیاسی، به چنان ابتذالی فرو رفته بود که از دیدگاه امروز مسخره جلوه میکند.
نظام آلمان شرقی مشروعیت خود را در میان مردم به کلی از دست داده بود. سران رژیم و اطرافیان آنها در یک شو یا بازی مسخره وانمود میکردند به چیزهایی معتقد هستند که در واقع وجود خارجی نداشت. آنها مدام از "انسان طراز نو"، خلاقیت سوسیالیستی، "روحیه والای انقلابی" شعار میدادند، درحالیکه کمترین اعتقادی به این مسائل نداشتند.
صحنهای از فیلم زندگی دیگران
فیلمهایی که پس از وحدت آلمان به روی پرده آمدند، مانند "برو ترابی برو!" (۱۹۹۱)، "زونناله" (۱۹۹۹) و گودبای لنین! (۲۰۰۳) با "سوسیالیسم واقعا موجود" برخوردی طنزآمیز دارند و نوعی عقدهگشایی و انتقام از نظامی به حساب میآیند که بیش از ۴ دهه مردم را تحقیر کرده و به آنها زور گفته بود.
برخورد یکبعدی
در بیشتر این فیلمها وجوه هولناک و گاه متناقض "سوسیالیسم واقعا موجود" به فراموشی سپرده میشود. فیلمسازان سازوکار پیچیده نظام را در دستگاه اختناق و سیستم امنیتی آن خلاصه میکنند. برای نمونه فیلم هجوآمیز "گودبای لنین" ساخته ولفگانگ بکر این نظر را القا میکند که گویا همه مردم آلمان شرقی آرزو داشتند از این کشور فرار کنند. حتی زن قهرمان فیلم که همه میدانند دلبستگی عمیقی به نظام دارد، در پایان برای فرزندانش فاش میکند که به دنبال فرار به غرب بوده است. با این تمهید دراماتیک در واقع کل داستان فیلم در هم میریزد.
برخی فیلم ها کوشیدهاند واقعیات "آلمان سوسیالیستی" را با ژرفکاوی بیشتری ترسیم کنند. برای نمونه فیلم "زندگی دیگران" (۲۰۰۶) به کارگردانی فلوریان هنکل که جایزه اسکار را از آن خود ساخت، گذشته را با نگاهی ظریف و هوشمندانه کاویده است. اما حتی این فیلم هم به کاوش دستگاه پلیسی و امنیتی محدود مانده است و درباره زندگی روزمره در "آلمان دموکراتیک" چیز زیادی نمیگوید. فیلم تلویحا این نظر را القا میکند که در نظامی خودکامه نمیتوان مردمی را محکوم کرد که با جریان کلی جامعه همراهی نشان میدهند.
واقعیت در بعد تاریخی
میلیونها نفر از مردم آلمان شرقی زیر فشار رژیمی خودکامه رنج میبردند. روشن است که اکثریت عظیم ملت از وضعیت خود ناراضی بودند، اما سالهای طولانی آن رژیم را تحمل کردند و به اعتراض یا فرار دست نزدند. بنابرین واقعیت پیچیدهتر از آن است که گمان بریم عدهای انگشتشمار در بالا فرمان میراندند و در پایین تودههای انبوه مردم با ترس و وحشت از آنها اطاعت میکردند.
جالب این است که در سالهای پس از وحدت آلمان، آن سینماگرانی توانستهاند آثار شایسته و جدیتری خلق کنند، که تجربه زندگی در آلمان شرقی را پشت سر خود دارند، مانند آندرئاس درسن و پتر کاهان. برای نمونه آندرئاس درسن در فیلمهایی مانند "تابستان جلوی بالکن" (۲۰۰۵) بر پیشینهی شخصیتهای برخاسته از آلمان شرقی تأکید خاصی ندارد، اما این امر را در وضعیت آنها و مناسبات درونی درام دخالت میدهد.
پتر کاهان نیز در فیلمهای خود به جای توسل به کلیشهها و داوریهای سطحی، به عمق جامعه چشم میدوزد و تأثیر "وحدت" آلمان را بر سرنوشت آدمها نشان میدهد. در فیلمهای او انسانها به راحتی قادر به پذیرفتن شرایط جدید نیستند و در تلاش یافتن هویتی تازه هستند.
فیلمی که با تیزبینی عاطفی خاصی به زندگی واقعی انسانها در پشت دیوار و سیمهای خاردار چشم دوخت، فیلم سینمایی "بوکسهاگنر پلاتس" است به کارگردانی ماتی گشونک که به تازگی به روی پرده آمده است. این فیلم نیز در فضایی شاد جریان دارد، اما هدف اصلی آن ارائه تصویری واقعی از زندگی روزمره در آلمان شرقی در دهه ۱۹۶۰ است. فیلم جدا از رژیمهای سیاسی و نظامهای اجتماعی بر تلاش انسانها در جستجوی خوشبختی تأکید دارد.
در سالهای دور گذشته تنها فیلمهایی اندک بودند که واقعیت تقسیم آلمان را با هوشمندی و ژرفبینی ترسیم کردند. در سالهای دوپارگی آلمان، تمثیل "آسمان تقسیمشده" در هنر و ادبیات رواج داشت. این عنوان رمانی برجسته از کریستا وولف است که کنراد ولف، سینماگر بزرگ آلمان شرقی در سال ۱۹۶۴ آن را به فیلم برگرداند. میتوان از دو فیلم دیگر یاد کرد که در سینمای آلمان غربی بر همین تمثیل تکیه کردند: فیلم "آسمان بی ستاره" (۱۹۵۵) به کارگردانی هلموت کویتنر و فیلم درخشان "زیر آسمان برلین" به کارگردانی ویم وندرس.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر