چينو" روستايي تاريخي در دل جنگلهاي گرگان است. روستايي که هر روز نشانههاي تاريخي خود را ميان ساخت و سازهاي بيرويه ويلاسازان و بساز بفروشها از دست ميدهد. روستايي کوهستاني که کمکم شبيه مناطق ويلاسازي شده طبيعت حاشيه شهرهايي چون تهران ميشود. اما در اين ميان هرچند چينو در فهرست ميراث ملي ثبت شده اما نظارتي در حفاظت از آن نميشود.
يکي از خانههاي تخريب شده روستاي تاريخي چينو
خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه ميراث فرهنگي ـ "چينو" روستايي تاريخي در دل جنگلهاي گرگان است. روستايي که هر روز نشانههاي تاريخي خود را ميان ساخت و سازهاي بيرويه ويلاسازان و بساز بفروشها از دست ميدهد. روستايي کوهستاني که کمکم هويت خود را فراموش ميکند و شبيه مناطق ويلاسازي شده طبيعت حاشيه شهرهايي چون تهران ميشود. اما در اين ميان هرچند چينو در فهرست ميراث ملي ثبت شده اما نظارتي در حفاظت از آن نميشود.
به گزارش CHN روستاي چينو در شمال شرقي ايران در استان گلستان واقع شده است. اين روستا از توابع عليآباد کتلول است و در 50 کيلومتري شرق گرگان واقع شده است. روستاي چينو از جمله جاذبههاي ديدني استان گلستان است که گفته ميشود سهم نه چندان زيادي از سهم گردشگري اين استان را به خود اختصاص ميدهد. اما اين روستا به دليل بيتوجهي متوليان حفاظت از ميراث فرهنگي در حال تخريب و از بين رفتن است.
شايد در نگاه اول روستاي چينو مثل هر روستاي گيلاني، مازندراني و يا گرگاني به نظر آيد. همان شکل و شمايل آشناي روستاهايي که ميشناسيم؛ با همان ويژگيهاي بامهاي شيبدار و خانههاي کوچک ولي اصيل؛ اما وقتي دقيقتر نگاه ميشود تفاوتهاي به چشم ميآيد. تفاوتهايي که روستاي چينو را به يک روستاي تاريخي تبديل و آن را در فهرست ميراث ملي به ثبت رسانده است. چينو چندان روستاي بزرگي نيست اما ساختار معماري آن ميتواند آن را به يکي از روستاهاي مهم استان گلستان تبديل کند.
عجيب نيست که در اين روستا خانهاي را ببينيد که روي ديوار گلي بنا شده باشد. يک سوي خانه را ديوار نگه داشته و سوي ديگر آن را ستونهاي چوبي و تازه کف خانه از بالاي ديوار نمايان ميشود. خانهاي معلق ميان زمين و آسمان که شايد در کمتر معماري روستايي ديده شده باشد.
از پل صراط اوستا تا چينيسازي
درباره وجه تسميه نام چينو حرف و حديثهاي زيادي وجود دارد. در کتابچه وقايع کتول آمده است که 14 خانوار ترک از زنجان راهي اين روستا شده و از آنجاست که نخستينبار نام "چيني کوه" به ميان آمده است.
در نقل روستاييان از نام کارخانهاي به ميان آمده که در اين روستا فعال بوده و ظروف چيني توليد ميکرده است. هرچند امروز هيچ شواهدي از آن کارخانه يا سنت چينيسازي در روستا ديده نميشود و به همين علت احتمال ميرود که اين روايت چندان صحيح نباشد.
اما روايت ديگري هم در شکلگيري اين نام وجود دارد. در کتاب "ايران و تمدن ايراني"، نوشته "کلمان هوار" و ترجمه "حسن انوشه" آمده است که در اوستا به نام "چينوت" برميخوريم. چينوت روايتي شبيه "پل صراط" در اسلام دارد. ايرانيان باستان معتقد بودند که "پل چينوت" از يک سو به کوه البرز واز سوي ديگر به کوه "دائيتي" استوار است ودوزخ در زير آن قرار دارد. بر همين اساس برخي پژوهشگران معتقدند که چون روستاي چينو در ميانه اين راه قرار گرفته بر همين اساس چنين نامگذاري شده است.
اما جالب آنکه به تازگي ميراث فرهنگي اسم تازهاي براي اين روستا انتخاب کرده و به آن "چينهپاک" گفته است. در حالي که هنوز منبعي که اين نام از آنجا گرفته است معلوم نيست. و برخي اهالي روستا که تحصيلات تاريخ هم دارند هنوز علت اين نامگذاري جديد را نميدانند.
روستاي چينو از سه قوم تشکيل شده است. نخست اقوامي که از زنجان به اين روستا آمدهاند و به آنها زنگانه (زنجاني) گفته ميشود. ميگويند اين اقوام زرتشي بودند و زماني که روستاي چينو شکل گرفته هنوز اسلام به مرزهاي شمالي کشور نرسيده بود. قوم ويشي هم يکي ديگر از اقوام چينو هستند که مثل قوم زنگانه ترک بوده و از روستاي "ابر" از توابع شهرستان "شاهرود" به اينجا آمدهاند. قوم آخر هم احمدي نام دارد که به آنها قوم فارس هم گفته ميشود. در اصطاح محلي به قوم احمدي تاجيک هم ميگويند. گفته ميشود که شبيه روسها هستند و شايد در زمان قاجار که روسها بر اين بخش ايران تسلط داشتهاند به اينجا آمده باشند.
ويلاسازي، بلاي جان "چينو"
ويلاسازي امروز به يکي از بلاهاي بزرگ بافتهاي تاريخي ـ کوهستاني ايران بدل شده است. هر کسي به قصد ساخت ويلايي به اين ساختارهاي زيباي روستايي ميرود و گوشهاي از آن همه يکدستي و ظرافت را به خاطرهاي از شهرهاي ايران که نه سر دارند و نه سامان، تبديل ميکنند. اين سرنوشت امروز مناطق کوهستاني است و روستاي چينو هم از اين قاعده مستثنا نيست.
در ميان بافت تاريخي روستا خانههاي نامتوازني ديده ميشود که بدون هيچ الگوي معماري بومي و با رنگ و لعاب امروزي ساخته شدهاند. گويا هيچ نظارتي بر آنچه در روستاي ثبت شده چينو در فهرست ميراث ملي نميشود و هرکسي با خيال آسوده ساخت و سازهاي خود را در اين روستا به سرانجام ميرساند.
«محمدتقي زنگانه»، دهيار روستاي چينو دراينباره به CHN ميگويد: «ساخت و سازهاي روستا 5 سال است که شدت گرفته و مسئولان ميراث فرهنگي هم تا کنون نظارتي روي اين ساخت و سازها نداشتهاند.»
به اعتقاد وي آنچه تخريب ميشود به بافت قديم روستا که ديگر امکان ساخته شدن يا مرمت ندارند مربوط ميشود. وي ميگويد که نميشود با ساخت و ساز مردم مخالفت کرد و اين کار نياز به راهکارهاي قانوني براي ساخت و ساز دارد که هنوز چيزي دراينباره به ما گفته نشده است.
به گفته زنگانه اگر قانوني وجود داشت که طبق آن کساني که قصد ساختن خانه جديد دارند را موظف به ساخت خانههاي مشابه بافت روستا ميکرد خوب بود.
اين درحالي است که اين قبيل قوانين در ساخت و سازهاي مربوط به بافتهاي تاريخي کشور سالهاست که ديده شده و حتي مدتي هم اجرايي ميشد اما طي چندسال گذشته به دليل عدم نظارت کافي ويلاسازان توجهي به نقشههاي معماري روستاهاي تاريخي کشور نميکنند و به سليقه خود دست به ابتکارات ناهمگون ميزنند.
زينبيه به جاي حمام تاريخي
اما غمانگيزترين نکته تخريبها در روستاي چينو به حمام تاريخي آن بازميگردد. وقتي از اهالي روستا درباره آثار تاريخيشان پرسيده ميشود درباره حمامي صحبت ميکنند که تا چند وقت پيش هم سرجاي خودش بود.
اگر به ديدن اين روستا ميرويد شوقي براي ديدن حمام تاريخي آن نداشته باشيد چون با خاک يکسان شده و يک ساختمان شهري به نام زينبيه که براي روزهاي عزاداري بانوان روستا در نظر گرفته شده به جاي آن همه تاريخ ساخته شده است.
قدمهايي به سوي حذف تاريخ
روستاي چينو کوچههاي زيبايي دارد. گاهي اين کوچهها براي عبور سخت ميشوند، اما اين خاصيت روستاست و پير و جوان همواره از همين مسيرها عبور کردهاند. امام امروز قدمهايي که در اين کوچهها برداشته ميشود به نقطهاي ختم ميشود که تاريخ در آن حذف شده است.
ساخت و سازهاي بيرويه در روستاي چينو به دل بافت تاريخي هم وارد شده و برخي از خانههاي آن بخش هم تخريب شده است. اين تخريبها خانههاي مجاور را هم تحت تاثير خود قرار داده و گفته ميشود که چند تن از ديگر اهالي روستا هم خيال تخريب خانههاي خود را دارند.
استفاده از بلوکهاي سيماني هم بخش ديگري از ساخت و سازهاي روستا است که آن رنگ يکنواخت با طبيعت را با رنگهاي خاکستري و سفيد آشفته کرده است.
ديوارهاي آجري نوساز روستا خط بطلاني بر معماري بومي چينو کشيده است. هرجا، خانهاي تاريخي ميان اين سپرهاي ناهمگون آجري محصور شدهاند.
ذوغ و هنر روستاييان در استفاده از چوب به عنوان يک عامل در معماري اقليمي زبانزد هر عام و خاص است. اما ويلاهاي چينو با اسکلتبندي فلزي بالا رفتهاند.
خبري از باستانشناس نيست
روستاي چينو علاوه بر معماري سند مهم ديگري از تاريخ را در دل خاک نهفته دارد. تپهاي تاريخي به نام "مهديشاه" که گفته ميشود قدمتي طولاني دارد. اهالي روستا ميگويند 3 هزار سال اما معلوم نيست که چندسال از عمر آنچه در دل اين تپه تاريخي است ميگذرد.
سطح تپه مهديشاه سبز است؛ مثل هر تپه طبيعي ديگر در استان گلستان؛ اما قسمتي از سبزي روي تپه به دليل ايجاد يک زمين واليبال و بستن تور از بين رفته و به نظر ميرسد که اهالي روستاي چينو بايد به اين ورزش علاقه خاصي داشته باشند.
از برشي که احتمالا به دليل آبهاي ناشي از باران روي تپه به وجود آمده لايههاي باستاني تپه و شايد چند سفال نيمه مدفون را ميتوان ديد.
به گفته پيران روستا زير اين تپه کاخي مدفون است که زندان هم داشته و ديوارهاي اطراف آن تا سالهاي قبل هم قابل رويت بوده است.
دهيار روستاي چينو درباره کاوش در اين تپه باستاني ميگويد: «تا امروز خبري از باستانشناس براي کاوش اين تپه نبوده است اما مسئولان ميراث فرهنگي روي اين تپه باستاني حساس هستند.»
به غير از مهديشاه آثار ديگري هم در روستا ديده ميشود. در نقل روستاييان از مکاني به نام "بالا چينو" ياد ميشود. به نظر ميرسد که روستاي اوليه در غرب آبادي فعلي ساخته شده بود اما امروز از سوابق تاريخي آن اطلاعي در دست نيست. درباره آثار تاريخي روستا ميتوان به دنگ آسيو، پير گلدس، پير چهارشنبه و پير غلامرضا اشاره کرد.
معماري چينو؛ آشناي غريب
معماري روستاي چينو همان معماري خشت و گل است، با پوشش بامهاي سفالي و درها و پنجرههاي چوبي. بيشتر خانههاي تاريخي چينو از يکسو به تراس بزرگي که معمولا چند اطاق را به هم پيوند ميدهد، ختم ميشوند. گاهي اين تراسها دورتا دور خانه ميپيچند و بالاخره به يکي از ديوارهاي بيروني آن ختم ميشوند.
استفاده از چوب در روستاي چينو بخشي از سنت معماري بوده است. ديوارهاي اصلي خانه با الوار و ملات خشت پوشانده شده است. به واقع الوارهاي در تحرک ديوار خانهها به وقت لرزش زمين نقش موثري داشته و از سوي ديگر با انعطافي که دارند به جاي تيرآهنهاي امروزي استحکام ديوار را هم هنگام گذاشتن ملات خشت و گل بيشتر ميکنند.
البته در برخي خانهها به جاي خشت، از گل و سنگ استفاده شده است و هرگز روستاييان چينو از ملات خشکسنگ براي ساختن خانههايشان استفاده نکردهاند.
هرخانهاي براي خود حياطي دارد که با حصاري از چوب يا حلبي از هم تفکيک ميشوند. به نظر ميرسد که اين حلبيها امروزيتر باشند و کمکم نشانههاي دنياي مدرن را به روستا آورده باشند؛ اما در نگاهي به شيوه استفاده از حلبيها هم ميتوان فهميد که چندان هم استفاده از اين ابزارهاي امروزي، در شيوه استفاده اهالي روستا تاثيري نگذاشته و همان حال و هواي معماري روستا را به خود گرفتهاند.
حصارهاي چوبي اما جلوه خاصي به روستا دادهاند در فاصله هر تير چوبي شاخههاي درختان در هم تنيده شدهاند؛ به طوري که بخشي از حياط هر خانه را محصور کرده باشد. اما چه حيف که پشت اين حصارهاي زيبا بخشهاي تخريب شده خانههاي روستا که درست رسيدگي نشدهاند ديده ميشود.
در داخل هر خانه اجاقي ديده ميشود که البته با اجاقهايي که ديده شده متفاوت است. البته اين سبک معماري تنها خاص روستاي چينو نيست و بيشتر روستاهاي عليآباد کتول گرگان از اين اجاقها دارند. اين اجاق از يک فضايي شبيه کابينتهاي امروزي تشکيل شده که زير آن دودکش قرار گرفته و آتش در همانجا روشن ميشود. کنار آتش و زير آن فضاي کابينتي هم جايي براي نشستن صاحبخانه در نظر گرفته شده است.
دور تا دور روستا جنگل است. جنگلهاي زيبايي که هنوز طعم کچلي ناشي از قطع بيرويه درختان را نچشيدهاند.
گاوهاي نژاد هلندي هم بخش ديگري از مهاجرين به اين روستا هستند. بخشي از اهالي روستا گاو نگه ميدارند و از زاد و ولد گاوها امرار معاش ميکنند.
جمعيت اين روستا در زمستان به 20 تا 25 نفر ميرسد اما تابستانها حدود 90 تا 100 نفر به روستا بازميگردند. شغل اهالي روستا دامداري و کشاورزي است. شاليکاري و کاشت گندم بيشترين بخش از کار روستاييان را به خود اختصاص ميدهد.
روستاي چينو امروز در خطر حذف خاطرههاي تاريخي خود است. خطري که اگر زودتر فکري به حال آن نشود ميتواند به الگويي براي ديگر روستاهاي ايران تبديل شود. هرچند امروز هم خيلي از روستاهاي تاريخي به سرنوشت امروز روستاي چينو درآمدهاند.
يکي از خانههاي تخريب شده روستاي تاريخي چينو
خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه ميراث فرهنگي ـ "چينو" روستايي تاريخي در دل جنگلهاي گرگان است. روستايي که هر روز نشانههاي تاريخي خود را ميان ساخت و سازهاي بيرويه ويلاسازان و بساز بفروشها از دست ميدهد. روستايي کوهستاني که کمکم هويت خود را فراموش ميکند و شبيه مناطق ويلاسازي شده طبيعت حاشيه شهرهايي چون تهران ميشود. اما در اين ميان هرچند چينو در فهرست ميراث ملي ثبت شده اما نظارتي در حفاظت از آن نميشود.
به گزارش CHN روستاي چينو در شمال شرقي ايران در استان گلستان واقع شده است. اين روستا از توابع عليآباد کتلول است و در 50 کيلومتري شرق گرگان واقع شده است. روستاي چينو از جمله جاذبههاي ديدني استان گلستان است که گفته ميشود سهم نه چندان زيادي از سهم گردشگري اين استان را به خود اختصاص ميدهد. اما اين روستا به دليل بيتوجهي متوليان حفاظت از ميراث فرهنگي در حال تخريب و از بين رفتن است.
شايد در نگاه اول روستاي چينو مثل هر روستاي گيلاني، مازندراني و يا گرگاني به نظر آيد. همان شکل و شمايل آشناي روستاهايي که ميشناسيم؛ با همان ويژگيهاي بامهاي شيبدار و خانههاي کوچک ولي اصيل؛ اما وقتي دقيقتر نگاه ميشود تفاوتهاي به چشم ميآيد. تفاوتهايي که روستاي چينو را به يک روستاي تاريخي تبديل و آن را در فهرست ميراث ملي به ثبت رسانده است. چينو چندان روستاي بزرگي نيست اما ساختار معماري آن ميتواند آن را به يکي از روستاهاي مهم استان گلستان تبديل کند.
عجيب نيست که در اين روستا خانهاي را ببينيد که روي ديوار گلي بنا شده باشد. يک سوي خانه را ديوار نگه داشته و سوي ديگر آن را ستونهاي چوبي و تازه کف خانه از بالاي ديوار نمايان ميشود. خانهاي معلق ميان زمين و آسمان که شايد در کمتر معماري روستايي ديده شده باشد.
از پل صراط اوستا تا چينيسازي
درباره وجه تسميه نام چينو حرف و حديثهاي زيادي وجود دارد. در کتابچه وقايع کتول آمده است که 14 خانوار ترک از زنجان راهي اين روستا شده و از آنجاست که نخستينبار نام "چيني کوه" به ميان آمده است.
در نقل روستاييان از نام کارخانهاي به ميان آمده که در اين روستا فعال بوده و ظروف چيني توليد ميکرده است. هرچند امروز هيچ شواهدي از آن کارخانه يا سنت چينيسازي در روستا ديده نميشود و به همين علت احتمال ميرود که اين روايت چندان صحيح نباشد.
اما روايت ديگري هم در شکلگيري اين نام وجود دارد. در کتاب "ايران و تمدن ايراني"، نوشته "کلمان هوار" و ترجمه "حسن انوشه" آمده است که در اوستا به نام "چينوت" برميخوريم. چينوت روايتي شبيه "پل صراط" در اسلام دارد. ايرانيان باستان معتقد بودند که "پل چينوت" از يک سو به کوه البرز واز سوي ديگر به کوه "دائيتي" استوار است ودوزخ در زير آن قرار دارد. بر همين اساس برخي پژوهشگران معتقدند که چون روستاي چينو در ميانه اين راه قرار گرفته بر همين اساس چنين نامگذاري شده است.
اما جالب آنکه به تازگي ميراث فرهنگي اسم تازهاي براي اين روستا انتخاب کرده و به آن "چينهپاک" گفته است. در حالي که هنوز منبعي که اين نام از آنجا گرفته است معلوم نيست. و برخي اهالي روستا که تحصيلات تاريخ هم دارند هنوز علت اين نامگذاري جديد را نميدانند.
روستاي چينو از سه قوم تشکيل شده است. نخست اقوامي که از زنجان به اين روستا آمدهاند و به آنها زنگانه (زنجاني) گفته ميشود. ميگويند اين اقوام زرتشي بودند و زماني که روستاي چينو شکل گرفته هنوز اسلام به مرزهاي شمالي کشور نرسيده بود. قوم ويشي هم يکي ديگر از اقوام چينو هستند که مثل قوم زنگانه ترک بوده و از روستاي "ابر" از توابع شهرستان "شاهرود" به اينجا آمدهاند. قوم آخر هم احمدي نام دارد که به آنها قوم فارس هم گفته ميشود. در اصطاح محلي به قوم احمدي تاجيک هم ميگويند. گفته ميشود که شبيه روسها هستند و شايد در زمان قاجار که روسها بر اين بخش ايران تسلط داشتهاند به اينجا آمده باشند.
ويلاسازي، بلاي جان "چينو"
ويلاسازي امروز به يکي از بلاهاي بزرگ بافتهاي تاريخي ـ کوهستاني ايران بدل شده است. هر کسي به قصد ساخت ويلايي به اين ساختارهاي زيباي روستايي ميرود و گوشهاي از آن همه يکدستي و ظرافت را به خاطرهاي از شهرهاي ايران که نه سر دارند و نه سامان، تبديل ميکنند. اين سرنوشت امروز مناطق کوهستاني است و روستاي چينو هم از اين قاعده مستثنا نيست.
در ميان بافت تاريخي روستا خانههاي نامتوازني ديده ميشود که بدون هيچ الگوي معماري بومي و با رنگ و لعاب امروزي ساخته شدهاند. گويا هيچ نظارتي بر آنچه در روستاي ثبت شده چينو در فهرست ميراث ملي نميشود و هرکسي با خيال آسوده ساخت و سازهاي خود را در اين روستا به سرانجام ميرساند.
«محمدتقي زنگانه»، دهيار روستاي چينو دراينباره به CHN ميگويد: «ساخت و سازهاي روستا 5 سال است که شدت گرفته و مسئولان ميراث فرهنگي هم تا کنون نظارتي روي اين ساخت و سازها نداشتهاند.»
به اعتقاد وي آنچه تخريب ميشود به بافت قديم روستا که ديگر امکان ساخته شدن يا مرمت ندارند مربوط ميشود. وي ميگويد که نميشود با ساخت و ساز مردم مخالفت کرد و اين کار نياز به راهکارهاي قانوني براي ساخت و ساز دارد که هنوز چيزي دراينباره به ما گفته نشده است.
به گفته زنگانه اگر قانوني وجود داشت که طبق آن کساني که قصد ساختن خانه جديد دارند را موظف به ساخت خانههاي مشابه بافت روستا ميکرد خوب بود.
اين درحالي است که اين قبيل قوانين در ساخت و سازهاي مربوط به بافتهاي تاريخي کشور سالهاست که ديده شده و حتي مدتي هم اجرايي ميشد اما طي چندسال گذشته به دليل عدم نظارت کافي ويلاسازان توجهي به نقشههاي معماري روستاهاي تاريخي کشور نميکنند و به سليقه خود دست به ابتکارات ناهمگون ميزنند.
زينبيه به جاي حمام تاريخي
اما غمانگيزترين نکته تخريبها در روستاي چينو به حمام تاريخي آن بازميگردد. وقتي از اهالي روستا درباره آثار تاريخيشان پرسيده ميشود درباره حمامي صحبت ميکنند که تا چند وقت پيش هم سرجاي خودش بود.
اگر به ديدن اين روستا ميرويد شوقي براي ديدن حمام تاريخي آن نداشته باشيد چون با خاک يکسان شده و يک ساختمان شهري به نام زينبيه که براي روزهاي عزاداري بانوان روستا در نظر گرفته شده به جاي آن همه تاريخ ساخته شده است.
قدمهايي به سوي حذف تاريخ
روستاي چينو کوچههاي زيبايي دارد. گاهي اين کوچهها براي عبور سخت ميشوند، اما اين خاصيت روستاست و پير و جوان همواره از همين مسيرها عبور کردهاند. امام امروز قدمهايي که در اين کوچهها برداشته ميشود به نقطهاي ختم ميشود که تاريخ در آن حذف شده است.
ساخت و سازهاي بيرويه در روستاي چينو به دل بافت تاريخي هم وارد شده و برخي از خانههاي آن بخش هم تخريب شده است. اين تخريبها خانههاي مجاور را هم تحت تاثير خود قرار داده و گفته ميشود که چند تن از ديگر اهالي روستا هم خيال تخريب خانههاي خود را دارند.
استفاده از بلوکهاي سيماني هم بخش ديگري از ساخت و سازهاي روستا است که آن رنگ يکنواخت با طبيعت را با رنگهاي خاکستري و سفيد آشفته کرده است.
ديوارهاي آجري نوساز روستا خط بطلاني بر معماري بومي چينو کشيده است. هرجا، خانهاي تاريخي ميان اين سپرهاي ناهمگون آجري محصور شدهاند.
ذوغ و هنر روستاييان در استفاده از چوب به عنوان يک عامل در معماري اقليمي زبانزد هر عام و خاص است. اما ويلاهاي چينو با اسکلتبندي فلزي بالا رفتهاند.
خبري از باستانشناس نيست
روستاي چينو علاوه بر معماري سند مهم ديگري از تاريخ را در دل خاک نهفته دارد. تپهاي تاريخي به نام "مهديشاه" که گفته ميشود قدمتي طولاني دارد. اهالي روستا ميگويند 3 هزار سال اما معلوم نيست که چندسال از عمر آنچه در دل اين تپه تاريخي است ميگذرد.
سطح تپه مهديشاه سبز است؛ مثل هر تپه طبيعي ديگر در استان گلستان؛ اما قسمتي از سبزي روي تپه به دليل ايجاد يک زمين واليبال و بستن تور از بين رفته و به نظر ميرسد که اهالي روستاي چينو بايد به اين ورزش علاقه خاصي داشته باشند.
از برشي که احتمالا به دليل آبهاي ناشي از باران روي تپه به وجود آمده لايههاي باستاني تپه و شايد چند سفال نيمه مدفون را ميتوان ديد.
به گفته پيران روستا زير اين تپه کاخي مدفون است که زندان هم داشته و ديوارهاي اطراف آن تا سالهاي قبل هم قابل رويت بوده است.
دهيار روستاي چينو درباره کاوش در اين تپه باستاني ميگويد: «تا امروز خبري از باستانشناس براي کاوش اين تپه نبوده است اما مسئولان ميراث فرهنگي روي اين تپه باستاني حساس هستند.»
به غير از مهديشاه آثار ديگري هم در روستا ديده ميشود. در نقل روستاييان از مکاني به نام "بالا چينو" ياد ميشود. به نظر ميرسد که روستاي اوليه در غرب آبادي فعلي ساخته شده بود اما امروز از سوابق تاريخي آن اطلاعي در دست نيست. درباره آثار تاريخي روستا ميتوان به دنگ آسيو، پير گلدس، پير چهارشنبه و پير غلامرضا اشاره کرد.
معماري چينو؛ آشناي غريب
معماري روستاي چينو همان معماري خشت و گل است، با پوشش بامهاي سفالي و درها و پنجرههاي چوبي. بيشتر خانههاي تاريخي چينو از يکسو به تراس بزرگي که معمولا چند اطاق را به هم پيوند ميدهد، ختم ميشوند. گاهي اين تراسها دورتا دور خانه ميپيچند و بالاخره به يکي از ديوارهاي بيروني آن ختم ميشوند.
استفاده از چوب در روستاي چينو بخشي از سنت معماري بوده است. ديوارهاي اصلي خانه با الوار و ملات خشت پوشانده شده است. به واقع الوارهاي در تحرک ديوار خانهها به وقت لرزش زمين نقش موثري داشته و از سوي ديگر با انعطافي که دارند به جاي تيرآهنهاي امروزي استحکام ديوار را هم هنگام گذاشتن ملات خشت و گل بيشتر ميکنند.
البته در برخي خانهها به جاي خشت، از گل و سنگ استفاده شده است و هرگز روستاييان چينو از ملات خشکسنگ براي ساختن خانههايشان استفاده نکردهاند.
هرخانهاي براي خود حياطي دارد که با حصاري از چوب يا حلبي از هم تفکيک ميشوند. به نظر ميرسد که اين حلبيها امروزيتر باشند و کمکم نشانههاي دنياي مدرن را به روستا آورده باشند؛ اما در نگاهي به شيوه استفاده از حلبيها هم ميتوان فهميد که چندان هم استفاده از اين ابزارهاي امروزي، در شيوه استفاده اهالي روستا تاثيري نگذاشته و همان حال و هواي معماري روستا را به خود گرفتهاند.
حصارهاي چوبي اما جلوه خاصي به روستا دادهاند در فاصله هر تير چوبي شاخههاي درختان در هم تنيده شدهاند؛ به طوري که بخشي از حياط هر خانه را محصور کرده باشد. اما چه حيف که پشت اين حصارهاي زيبا بخشهاي تخريب شده خانههاي روستا که درست رسيدگي نشدهاند ديده ميشود.
در داخل هر خانه اجاقي ديده ميشود که البته با اجاقهايي که ديده شده متفاوت است. البته اين سبک معماري تنها خاص روستاي چينو نيست و بيشتر روستاهاي عليآباد کتول گرگان از اين اجاقها دارند. اين اجاق از يک فضايي شبيه کابينتهاي امروزي تشکيل شده که زير آن دودکش قرار گرفته و آتش در همانجا روشن ميشود. کنار آتش و زير آن فضاي کابينتي هم جايي براي نشستن صاحبخانه در نظر گرفته شده است.
دور تا دور روستا جنگل است. جنگلهاي زيبايي که هنوز طعم کچلي ناشي از قطع بيرويه درختان را نچشيدهاند.
گاوهاي نژاد هلندي هم بخش ديگري از مهاجرين به اين روستا هستند. بخشي از اهالي روستا گاو نگه ميدارند و از زاد و ولد گاوها امرار معاش ميکنند.
جمعيت اين روستا در زمستان به 20 تا 25 نفر ميرسد اما تابستانها حدود 90 تا 100 نفر به روستا بازميگردند. شغل اهالي روستا دامداري و کشاورزي است. شاليکاري و کاشت گندم بيشترين بخش از کار روستاييان را به خود اختصاص ميدهد.
روستاي چينو امروز در خطر حذف خاطرههاي تاريخي خود است. خطري که اگر زودتر فکري به حال آن نشود ميتواند به الگويي براي ديگر روستاهاي ايران تبديل شود. هرچند امروز هم خيلي از روستاهاي تاريخي به سرنوشت امروز روستاي چينو درآمدهاند.
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر