نفرین گوزنهای روستای نواب یوغ سنگینی بر گردن ببر کوهستان شده .
آنطرف تر ادمی را میبینم که همدم انتظار است ...
اینجا هیچ پنجره ای وجود ندارد .
آقا ابراهیم اینجا هم چشمانش را بر اعدام و سنگسار بسته
آقا ابراهیم کور شده ، آقا ابراهیم کور بوده ...
آژیر خطر به صدا درآمد هر کدام به سمتی رفتیم . ...
بعدها شنیدم آقا ابراهیم از پس فرار بزرگش به بهشت رسیده
من در قفسی و گرگها در حال دریدن بودند
و ببر کوهستان به آهنگری رسیده بود.
نوشته سیب
و ببر کوهستان به آهنگری رسیده بود.
نوشته سیب
۱ نظر:
چقدر دردناک بود!!!!!!!؟؟؟؟؟
ارسال یک نظر