خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه گردشگري ـ گردشگري كمشتاب، تنها به ديدن جاذبههاي تاريخي و طبيعي يك شهر بسنده نميكند بلكه ميكوشد تا گردشگر را با آداب و رسوم و فرهنگ و معماري و موسيقي يك منطقه و در يك كلام زندگي مردم آشنا كند.
اما سياستهاي حاكم بر گردشگري تا چه اندازه به ايرانيان، اين امكان را ميدهد؟! كدام آژانس گردشگري تلاش ميكند تا آداب و رسوم مردم هر منطقه را به مسافران خود، بشناساند؟! اصلا برآورده كردن اين مهم بر عهده آژانسهايي است كه در درجه نخست، فعاليت اقتصادي ميكنند يا سازمان ميراث فرهنگي كه متولي گردشگري است و صداوسيما و وزارت ارشاد و... كه بايد در اين زمينه فرهنگسازي كنند؟
«حميد ضرغام»، استاد گردشگري براين باور است كه «همه گردشگران، مشتاق درك تفاوتهاي فرهنگي هستند اما بايد ديد تا چه اندازه به اين نياز آنها پاسخ داده ميشود؟ براي مثال، بسياري از كساني كه به زيارت امام رضا (ع) ميروند دلشان ميخواهد با جاذبههاي تاريخي- تفريحي مشهد و آداب و رسوم مردم آن آشنا شوند اما اين امكان، آنگونه كه بايد و شايد برايشان فراهم نميشود.»
او با اشاره به نبود فرهنگ و سياستي مدون در زمينه گردشگري ميگويد: «سازمان ميراث فرهنگي، متولي گردشگري در ايران است و بايد به تدوين سياستي مدون در اين زمينه بپردازد اما هيچ برنامه درست و دقيقي از سوي سازمان نامبرده در اختيار گردشگران قرار نگرفته است. در صورتي كه گردشگري، يك فعاليت چندبخشي است و تا زماني كه سياست تعريف شدهاي در ارتباط با آن وجود نداشته باشد، جايگاهش به درستي روشن نميشود.»
ضرغام، تفريح را يكي از زمينههاي رسيدن به گردشگري پايدار مي داند: «بسياري از گردشگران، تنها يك يا دوبار به شهرهاي توريستي ايران سفر ميكنند و به بهانه اينكه فلان شهر را ديدهاند از سفر دوباره به آن سرباز ميزنند در صورتي كه اگر به آنها خوش بگذرد نه دوبار و سه بار كه بارها به شهرهاي مختلف سفر ميكنند.»
اين استاد گردشگري لازمه باقي ماندن خاطره خوش در ذهن گردشگران را توجه به نيازهاي انساني آنها ميداند و ميگويد: «انسانها سفر ميكنند تا مدتي از قيد و بندها و استرسهاي حاكم بر زندگي معمول خود دور شوند. در يك فضاي باز موسيقي دلخواه خود را بشنوند نه اينكه رنج سفر را بر خود هموار كنند و به كردستان بروند اما نتوانند مراسم پير شاليار را ببينند يا موسيقي كردي بشنوند. اينگونه است كه ترجيح ميدهند به كشور همسايه بروند و آرامش حاصل از سفر را خارج از مرزها بيابند»
از سوي ديگر «مرتضي دزفولي»، راهنماي گردشگري، تنها پنج درصد از گردشگران را حرفهاي ميداند و ميگويد: «تنها تعداد انگشت شماري از گردشگران ميدانند چه ميخواهند، به دنبال چه اطلاعاتي هستند و به طور معمول ماهي يكبار سفر ميكنند.»
او زيارت، خريد و دريا را سه هدف عمده گردشگري در ايران به شمار ميآورد و معتقد است: «به ندرت كسي كه براي زيارت امام رضا(ع) به مشهد ميرود از موزه استان قدس رضوي كه موزه بسيار نفيسي است بازديد ميكند يا آنكه به آنتاليا ميرود، اصلا نميداند چه جاذبه تاريخي و فرهنگي در آن شهر وجود دارد.»
دزفولي در پاسخ به اينكه چرا آژانسهاي مسافرتي به فرهنگسازي در اين زمينه نميپردازند و نميخواهند گردشگر عام و غيرحرفهاي را با جاذبههاي مختلف يك مكان آشنا كنند و آنها را به سطح گردشگران حرفهاي نزديك كنند ميگويد: «آژانسها در درجه اول به بهره اقتصادي خود فكر ميكنند آنها به دنبال فرهنگ سازي نبوده و نيستند تنها ميخواهند پول بيشتري كسب كنند.»
او با اشاره به مشكلات گردشگران حرفهاي ميگويد: «آيا گردشگر خاص ميتواند به كردستان برود تا رقص و موسيقي كردي ببيند و بشنود يا به خراسان سفر كند تا معدود دوتار نوازاني كه باقي ماندهاند را ببيند؟ دو سال است كه مراسم پيرشاليار برگزار نميشود و اين در حالي است كه گردشگران بسياري به اورامان تخت سفر ميكنند تا با اين مراسم آشنا شوند.»
دزفولي همچنين براين باور است؛ تا زماني كه صداوسيما، ساز را پنهان و از نشان دادن تصوير نوازندگان در هنگام نواختن، خودداري ميكند، چگونه ميتوان انتظار داشت كه مردم به قصد آشنايي با آداب و رسوم و فرهنگ و موسيقي مناطق مختلف سفر كنند؟!
«حميد ضرغام»، استاد گردشگري براين باور است كه «همه گردشگران، مشتاق درك تفاوتهاي فرهنگي هستند اما بايد ديد تا چه اندازه به اين نياز آنها پاسخ داده ميشود؟ براي مثال، بسياري از كساني كه به زيارت امام رضا (ع) ميروند دلشان ميخواهد با جاذبههاي تاريخي- تفريحي مشهد و آداب و رسوم مردم آن آشنا شوند اما اين امكان، آنگونه كه بايد و شايد برايشان فراهم نميشود.»
او با اشاره به نبود فرهنگ و سياستي مدون در زمينه گردشگري ميگويد: «سازمان ميراث فرهنگي، متولي گردشگري در ايران است و بايد به تدوين سياستي مدون در اين زمينه بپردازد اما هيچ برنامه درست و دقيقي از سوي سازمان نامبرده در اختيار گردشگران قرار نگرفته است. در صورتي كه گردشگري، يك فعاليت چندبخشي است و تا زماني كه سياست تعريف شدهاي در ارتباط با آن وجود نداشته باشد، جايگاهش به درستي روشن نميشود.»
ضرغام، تفريح را يكي از زمينههاي رسيدن به گردشگري پايدار مي داند: «بسياري از گردشگران، تنها يك يا دوبار به شهرهاي توريستي ايران سفر ميكنند و به بهانه اينكه فلان شهر را ديدهاند از سفر دوباره به آن سرباز ميزنند در صورتي كه اگر به آنها خوش بگذرد نه دوبار و سه بار كه بارها به شهرهاي مختلف سفر ميكنند.»
اين استاد گردشگري لازمه باقي ماندن خاطره خوش در ذهن گردشگران را توجه به نيازهاي انساني آنها ميداند و ميگويد: «انسانها سفر ميكنند تا مدتي از قيد و بندها و استرسهاي حاكم بر زندگي معمول خود دور شوند. در يك فضاي باز موسيقي دلخواه خود را بشنوند نه اينكه رنج سفر را بر خود هموار كنند و به كردستان بروند اما نتوانند مراسم پير شاليار را ببينند يا موسيقي كردي بشنوند. اينگونه است كه ترجيح ميدهند به كشور همسايه بروند و آرامش حاصل از سفر را خارج از مرزها بيابند»
از سوي ديگر «مرتضي دزفولي»، راهنماي گردشگري، تنها پنج درصد از گردشگران را حرفهاي ميداند و ميگويد: «تنها تعداد انگشت شماري از گردشگران ميدانند چه ميخواهند، به دنبال چه اطلاعاتي هستند و به طور معمول ماهي يكبار سفر ميكنند.»
او زيارت، خريد و دريا را سه هدف عمده گردشگري در ايران به شمار ميآورد و معتقد است: «به ندرت كسي كه براي زيارت امام رضا(ع) به مشهد ميرود از موزه استان قدس رضوي كه موزه بسيار نفيسي است بازديد ميكند يا آنكه به آنتاليا ميرود، اصلا نميداند چه جاذبه تاريخي و فرهنگي در آن شهر وجود دارد.»
دزفولي در پاسخ به اينكه چرا آژانسهاي مسافرتي به فرهنگسازي در اين زمينه نميپردازند و نميخواهند گردشگر عام و غيرحرفهاي را با جاذبههاي مختلف يك مكان آشنا كنند و آنها را به سطح گردشگران حرفهاي نزديك كنند ميگويد: «آژانسها در درجه اول به بهره اقتصادي خود فكر ميكنند آنها به دنبال فرهنگ سازي نبوده و نيستند تنها ميخواهند پول بيشتري كسب كنند.»
او با اشاره به مشكلات گردشگران حرفهاي ميگويد: «آيا گردشگر خاص ميتواند به كردستان برود تا رقص و موسيقي كردي ببيند و بشنود يا به خراسان سفر كند تا معدود دوتار نوازاني كه باقي ماندهاند را ببيند؟ دو سال است كه مراسم پيرشاليار برگزار نميشود و اين در حالي است كه گردشگران بسياري به اورامان تخت سفر ميكنند تا با اين مراسم آشنا شوند.»
دزفولي همچنين براين باور است؛ تا زماني كه صداوسيما، ساز را پنهان و از نشان دادن تصوير نوازندگان در هنگام نواختن، خودداري ميكند، چگونه ميتوان انتظار داشت كه مردم به قصد آشنايي با آداب و رسوم و فرهنگ و موسيقي مناطق مختلف سفر كنند؟!
+++
مثلاً من خودم امسال عید رفتم کردستان، تا مراسم سال نو را با رقص کردی و مراسم خاص اونجا ببینم. ولی هیچ جا مراسم خاصی نبود که مسافرا بتونن ببینن . همه مردم تو خونه خودشون مراسم داشتن.