خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه فرهنگ و هنر ـ متلها، افسانهها و ادبيات كهن ايران، گنجينههاي بيپاياني هستند كه فرهنگ و هويت ما را تشكيل ميدهند و لازم است نسل جديد با اين ميراث ارزشمند آشنا شوند و با شناخت گذشته فرهنگي خود به دوره جديد قدم بگذارند؛ از اينرو بهروز كردن اين آثار و قابل فهم كردن آن، كار درخور و شايستهاي است.
اگرچه بعضي،علاوه بر بازنويسي و روان كردن آثار به بازآفريني آن نيز توجه كرده و براين باورند كه نويسندگان خلاق و توانا ميتوانند داستانهاي مثنوي، شاهنامه، كليله و دمنه و... را مبنا قرار داده و آثار ديگري پديد آورند؛ همانگونه كه بسياري از نويسندگان بزرگ آمريكاي لاتين چون گابريل گارسيا ماركز، پائولوكوئيلو و بورخس چنين كرده و از ادبيات مشرق زمين، بهرههاي بسيار برده و داستانهاي شاهنامه، مثنوي، هزارويكشب و... را آبشخور انديشهها و كارهاي خود قرار داده و آثاري تازه و ديگر پديد آوردهاند.
دكتر قدمعلي سرامي، بازنويسي را معادل فارسي «رايت كردن» ميداند و معتقد است: «بازنويس تنها به روان كردن متن ميپردازد، بدون آنكه به دگرگون كردن ساختار توجه كند. براي نمونه، فردوسي در اثر بزرگ خود، «شاهنامه»، تنها به بازنويسي منظوم «خوتاي نامك» پرداخته و شخصيتها را متحول نكرده است.»
شاعر مجموعه «از دو نقطه تا همه چيز»، با اشاره به تفاوت بازنويسي و بازآفريني ميگويد: «اگرچه اين دو كلمه در بخش اول مشترك هستند اما بين آفرينش و نوشتن، تفاوتي اساسي وجود دارد. به اين معنا كه در بازآفريني، نويسنده اثر را مبنا و معيار قرار داده و آن را بر اساس سليقه و ذهنيات خود دوباره ميآفريند و ميتواند پيام داستان و حتي شخصيتهاي آن را تغيير و خلاقيت و نظر خود را در يكيك عناصر قصه دخالت دهد. در حالي كه بازنويسي تنها به روان كردن اصل داستان با دخالتهاي بسيار اندك توجه ميكند؛ اگرچه هنوز مردم، فرق ميان اين دو را به طور كامل نميدانند و رسانهها نيز با آن به طور تخصصي برخورد نميكنند.»
سرامي، نياز به بازنويسي آثار را هم به اندازه بازآفريني ميداند و ميگويد: «كودكان، نوجوانان و جوانان امروز، هماناندازه كه به بازآفريني آثار كلاسيك و متلها و افسانهها احتياج دارند به بازنويسي و روان كردن اين آثار هم نياز دارند؛ زيرا در دنياي جديد، هر معلول زاييده چند علت است و نميتوان پديدهها را از يكديگر جدا كرد و آنچه اهميت دارد اين است كه مانع خلاقيت نويسندگان نشويم و بگذاريم در چگونگي دخالت خود در كتب پيشين آزاد باشند و بدانند هم ميتوان به بازنويسي آثار از جمله داستانهاي شاهنامه، مثنوي و... براي كودكان پرداخت و هم به بازآفريني آن؛ زيرا بهترين روش رها شدن از قيد، گزيدن يك راه از ميان بينهايت راه است.»
اگرچه بعضي،علاوه بر بازنويسي و روان كردن آثار به بازآفريني آن نيز توجه كرده و براين باورند كه نويسندگان خلاق و توانا ميتوانند داستانهاي مثنوي، شاهنامه، كليله و دمنه و... را مبنا قرار داده و آثار ديگري پديد آورند؛ همانگونه كه بسياري از نويسندگان بزرگ آمريكاي لاتين چون گابريل گارسيا ماركز، پائولوكوئيلو و بورخس چنين كرده و از ادبيات مشرق زمين، بهرههاي بسيار برده و داستانهاي شاهنامه، مثنوي، هزارويكشب و... را آبشخور انديشهها و كارهاي خود قرار داده و آثاري تازه و ديگر پديد آوردهاند.
دكتر قدمعلي سرامي، بازنويسي را معادل فارسي «رايت كردن» ميداند و معتقد است: «بازنويس تنها به روان كردن متن ميپردازد، بدون آنكه به دگرگون كردن ساختار توجه كند. براي نمونه، فردوسي در اثر بزرگ خود، «شاهنامه»، تنها به بازنويسي منظوم «خوتاي نامك» پرداخته و شخصيتها را متحول نكرده است.»
شاعر مجموعه «از دو نقطه تا همه چيز»، با اشاره به تفاوت بازنويسي و بازآفريني ميگويد: «اگرچه اين دو كلمه در بخش اول مشترك هستند اما بين آفرينش و نوشتن، تفاوتي اساسي وجود دارد. به اين معنا كه در بازآفريني، نويسنده اثر را مبنا و معيار قرار داده و آن را بر اساس سليقه و ذهنيات خود دوباره ميآفريند و ميتواند پيام داستان و حتي شخصيتهاي آن را تغيير و خلاقيت و نظر خود را در يكيك عناصر قصه دخالت دهد. در حالي كه بازنويسي تنها به روان كردن اصل داستان با دخالتهاي بسيار اندك توجه ميكند؛ اگرچه هنوز مردم، فرق ميان اين دو را به طور كامل نميدانند و رسانهها نيز با آن به طور تخصصي برخورد نميكنند.»
سرامي، نياز به بازنويسي آثار را هم به اندازه بازآفريني ميداند و ميگويد: «كودكان، نوجوانان و جوانان امروز، هماناندازه كه به بازآفريني آثار كلاسيك و متلها و افسانهها احتياج دارند به بازنويسي و روان كردن اين آثار هم نياز دارند؛ زيرا در دنياي جديد، هر معلول زاييده چند علت است و نميتوان پديدهها را از يكديگر جدا كرد و آنچه اهميت دارد اين است كه مانع خلاقيت نويسندگان نشويم و بگذاريم در چگونگي دخالت خود در كتب پيشين آزاد باشند و بدانند هم ميتوان به بازنويسي آثار از جمله داستانهاي شاهنامه، مثنوي و... براي كودكان پرداخت و هم به بازآفريني آن؛ زيرا بهترين روش رها شدن از قيد، گزيدن يك راه از ميان بينهايت راه است.»
منبع: خبرگزاری میراث فرهنگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر