۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

چهارشنبه‌سوري در رضائيه




چهارشنبه‌سوري در رضائيه
بيژن صمدي


صمدي، بيژن. “چهارشنبه سوري در رضائيه“. مجله هنر و مردم دوره 14، ش 161 (اسفند 54): 70.

 مراسم چهارشنبه سوري بدون شك در آذربايجان با شكوهتر از ساير نقاط ايران برگزار ميشود. در هر قسمت از آذربايجان نيز اين جشن آئين‌هاي ويژه‌اي دارد كه شرح و تفسير يك يك آنها خود كتابي ميشود. آنچه در زير ميآيد گوشه‌اي است از اين مراسم در شهر رضائيه.
***
از يك هفته مانده به عيد شهر وضعيت خاصي بخود ميگيرد. طراوت هوا كه طليعه نوروز است وصداي ترقه بچه‌ها نويد فرارسيدن عيد را ميدهد. اين تازگي و شور و غوغا در آخرين چهارشنبه سال يا چهارشنبه‌سوري به اوج ميرسد. در اين روز با اينكه مدارس رسماً تعطيل نيست ولي عملاً تعطيل ميشود و با هجوم آوردن دانش‌آموزان و ساكنين دهات نزديك شهر به بازار، جاي سوزن انداختن پيدا نمي‌شود. شهر در اين روز به طرز باشكوهي آزين‌بندي ميشود، صاحبان مغازه‌ها هركدام با ذوق و سليقه مخصوصي دكان خود را با كاغذهاي الوان تزئين مي‌نمايند و با امتعه خود دكورهاي جالبي در پشت ويترين‌ها درست ميكنند. آجيل فروش‌ها درين روز بازارشان از سايرين گرمتر است زيرا مردم عادت دارند بر طبق سنت چهارشنبه شب آجيل بخورند كه اصطلاحاً به آن «چهارشنبه يميشي» caharasanbayemisi مي‌گويند. كه نخلوطي است از كشمش و بادام و گردو و نخود و تخمه و پسته و يك نوع شيريني مخصوص كه با انجير و امرود درست مي‌كنند و به آن «ميان‌پور» كه گويا همان ميان‌پر است مي‌گويند. زيرا انجير و امرود را خشك كرده و داخل آن را خالي نموده و با مواد شيرين مخصوص پر مي‌كنند كه بسيار جالب و خوردني است.
اكثر بچه‌ها لياس تازه عيد خود را درين روز مي‌پوشند و هر پدر و مادري براي بچه خود درين روز هديه مي‌خرد و به آن «چهارشنبه لخ» carasanbalex مي‌گويند يعني هديه چهارشنبه. اغلب خانواده‌ها بخصوص خانواده‌هاي كن درآمد خريد يك كوزه سفالي را واجب‌تر مي‌دانند. تا ساعت نه شب خيابانها و بازار شلوغ است ولي ازين ساعت به بعد از رفت و آمد مردم كاسته ميشود و خيابانها خلوت ميگردد.
هوا كه تاريك شد در حياط منازل و پشت‌بام‌ها آتش روشن مي‌كنند و از روي آن مي‌پرند و شعر مانندي كه به همان معني تهراني «سرخي تو از آن من زردي من از آن تو» مي‌خوانند كه البته اين لفظ به تركيست. غذاي شام شب چهارشنبه حتماً بايد برنج باشد حتي فقيرترين خانواده‌ها هم اين رسم را حفظ كرده‌اند و بعد از شام پسران ميانسال طنابي برداشته و به بام همسايه‌ها ميروند و آويزان مي‌كنند و صاحب خانه برايشان شيريني و آجيل و پول درين طناب مي‌بندد. اين آئين كه مختصر شباهتي به «قاشق زني» boyboly ناميده ميشود. داستان جالبي از شصت هفتاد سال پيش از اين سنت سينه به سينه نقل شده كه تكرار آن درينجا بيجا نيست. گويند پسري جوان به خانه نامزد خود براي «بلي بلي» ميرود صاحب خانه يا پدر دختر مي‌شناسد كه پشت‌بام كيست و دختر خود را به طناب مي‌بندد و فرداي آنروز مراسن عروسي آن دو را برگزار مي‌كنند.
تا نيمه‌هاي شب صداي بزن و بكوب گوشها را نوازش مي‌دهد و سرانجام مردم خسته از يك تفريح يكروزه و لذت‌بخش به خواب ميروند و صبح روز بعد بر خلاف هميشه خيلي زود و پيش از طلوع آفتاب از خواب برمي‌خيزند و با كوزه سفالي خريده شده به يكي از تفريحگاههاي نزديك شهر كه به «دوقوز پله» مشهور است ميروند. جوي كوچكي در اين محل روان است كه كوزه را از آب آن پر ميكنند و سه بار ازين جو مي‌پرند و اين شعر محلي را مي‌خوانند:
آتل بوتول چارشنبه-بختيم آتل چارشنبه
atal botul carasanba baxtim acel carasanba
يعني:-بپر، بپر، چهارشنبه-اي بخت من بازشو، چهارشنبه

هیچ نظری موجود نیست:

با کلیک روی دکمه جستجو به پورتال فروشگاهی وارد شده و از صدها هزار کالای موجود در این فروشگاه دیدن فرمایید