ذكاء، يحيي. "تاريخ رقص درايران". دوره16، ش188 (خرداد57): 2-12، تصوير، طرح.
خلاصه: سرچشمه رقص در جوامع ابتدائي ـ چگونگي پديدآمدن ضرب و وزن ـ رقص در ايران پيش ازتاريخ: درهزاره پنجم پيش ازميلاد ـ رقص ازمردم تل جريي ـ رقص درهزاره چهارم ق ـ م، رقص مردم سگزآباد قزوين ـ رقص جنگي ـ رقص مردم نهاوند 500 قم رقص نيايش خورشيد از سيلك هزاره چهارم قم ـ رقص دسته بندزنان ازچمشه علي و رقص بادستمال ازسيلك ـ رقص بداشت محصول وخرمن از تپه موسيان ـ رقص نيايش به خدايان از موسيان ـ رقص جذبه و نمايش عروج به آسمان ت1ه خزينه موسيان ـ رقص تفريحي تكي از تپه گيان نيمه هزاره سوم ق ـ م.
تاريخ رقص ايران
نوشته يحيي ذكاء
پيشگفتار
آدميان از نهاد خود و بر پاية سرشت طبيعي خويشتن، هنگام احساس شادي و خوشحالي فراوان، در اندمهاي خود حركت و جنبشي حس مي كنند و بي اختيار به جست و خيز مي پردازند و فريادها و قهقهها شادمانه از ته دل بر مي كشند.
نه ما، نه نياكان ما و نه آن آدميان نخستين كه دربن غارها مي زيستند، هيچگاه از اين يادگار ( عكس العمل) طبيعي و سرشتي، بي بهره نبودهايم ، و آدميان در هر جا و در هر سان، بهنگام احساس خوشي و لذت فراوان به جنبش و چرخش و جست و خيز برخاستهاند.
گروهي از دانشمندان رشته مردم شناسي و دانشهاي اجتماعي، همين جنبشها و جست وخيز هاي سرشتي و انفرادي را تبديل به پايكوبي و دست افشانيهاي موزون دسته جمعي و فريادهاي ناشي از نشاط و سرور را تبديل بآواز و سرود كرده است.
گرداوري محصول، آماده كردن و بدست آوردن فراوردههاي گوناگون، همواره براي مردم ، چه شهر نشين و چه بيانگرد وحشي، از روزگاران بسيار باستان،داراي ارج فراواني بوده و هست، و آديمان نخستين و دورههاي پيش از تاريخ ، بر بنياد نيازها و چگونگي سرزمينهايي كه در آنها بسر مي بردهاند، چه شكار كنندگان ، چه كشاورزان ، در آن هنگام كه شكاري كلان و فربه به چگ بر مي داشند،آن چنان ، شادي و خوشي به تك تك افراد قبيله و خاندانها روي مي اورد كه همگي، خواه نخواه،بجست و خيز برخاسته، دست بدست يكديگر داده، بگرد آنچه بدست آورده بودند ، به پايكوبي و دست افشاني مي پرداختند، و در همين جست وخيزها و پايكوبيها همگاني بود كه از يك نواختي جنبشها و جستن آنها «ضرب» و « وزن» ( ريتم) پديدار گرديده،دوباره براي يكي ساختن جنبشها و پايكوبي ها بكار گفته شد.
ضرب و وزن را نخست با چپه زدن ( كف زدن) نواختن دستها به تن ورنها و كوبيدن دو چوب بيكديگر و سراناجم با زدن كندههاي توخالي و طبل و دهل، نگاهداشته،توالي و توازن دست افشانيها و پايكوبيها را حفظ مي كردند.
ب اپديداري « ريتم» رقص و پايكوبي، شامل جنبشهاي موزوني شد كه در آن اندامهاي گوناگون تن آدمي ،هم آهنگ با يكديگر،بحركت درآمده ، خواستها و هيجانهاي ويژهاي را بازگويي و حالهاي روحي معيني را بيان مي كردند، از اينرو رقص و پايكوبي در ميان مردمان باستاني و نوين، معني و مفهوم و صورتهاي گوناگوني از : ورزشي و جنگي، جذبهييو مذهبي، تقليدي و نمايشي ، تفريحي و شهواني، بخود گرفته و كم و بيش درميان همه مردمان جهان اين دوره هاي دگرگوني و تكامل را پشت سر نهاده است.
درميان روزگاران باستان ، دامنه حركتهايي كه در رقص بكار گرفته مي شد، بسيار فراخ بود،آنچنانكه ،همه بخشها و اندامهاي تن آدمي،از سر و گردن و سينه پشت و سرين و پاها و بازوان و دستها و انگشتان و عضلههاي چهره و چشم و ابرو و مو، همه ببازي گرفته مي شد و با در آمدن هر يك از آنان بنوبت درميدان رقص، منظور و معنيهاي ويژهيي نمايانيده مي شد.
رقصيدن و پديدار ساختن جنبشهاي يك نواخت و موزون و سنجيده در نخستين تودههاي مردم وحشي و نيمه تمدن، محرك كارها و حركتهاي دسته جمعي و در نتيجه زاينده هم آهنگي و يگانگي يكههاي ( افارد) قبيلهها و خاندانها بود و چون همين يگانگي در كارهاي مادي، يگانگيهاي معنوي را بر انگيخت، از اينرو خواستار فراوان داشت و بخش بزرگي از كار و كوششهاي آنان را فرا مي گرفت ، چنانكه بسيراي از كارها از : نيايشخدايانو پرستش چيزهاي مقدس و جشنها وعروسيها و عزاها و طلب و بيم و اميدها با رقص توام بودو بگفته يك دانشمند مردم شناس: « آنچه كه امروزه بنظر مابازي و تفريح بشمار مي رود، براي انسان ابتدايي يك امر جدي بوده، آنها هنگامي كه برقص بر مي خاستند،تنها قصدشان خوشگذراني نبوده ، بلكه مي خواستند،به طبيعت و خدايان چيزهاي مفيد بياموزند يا تلقين كنند و بوسيله رقص طبيعت را بخواب مغناطيسي درآروده و بزمين دستور دهند تا حاصل خوبي ببار آورد».
كوتاه سخن آنكه،چون رقص براستي معناي گسترده تفريح و پديدآورندة سرور و شادي و لذت است، پس هر جا آدميي بوده، لذت و شادي بوده، رقص نيز بوده استو ما درريشهها و بنيادهاي تمدن و فرهنگهر مردمي در جهان خحتي در وحشي ترين و ابتدايي ترين آنها رقص را بگوناگوني و فراواني مي بينيم و جا دارد بگوييم كه هيچ هنري نيست كه بهتر و بيشتر از رقص و رقصيدن، ويژگيهاي مردم جهان را نشان دهد.
پيكره شماره 1 رقص گروهي از بوميان آفريقا به دور درخت كهنسالي ه مقدس شمرده ميشود
پیکره 2
بخش يكم
رقص در ايران پيش از تاريخ
با بديده گرفتن آنچه در پيشگفتار درباره رقص درميان مردم جهان گفته شد،نيك آشكار مي گردد كه مردماني كه
از هزاران سال پيش در پشته ( فلات) ايارن نشيمن گرفته، دورههاي گوناگون شهر ديگريب ( تمدن) و فرهنگرا پشت سر نهادهاند، هيچگاه نمي تواسنتهاند از اين هنر نهادي كه به گفته برخي از دانشمندان ،ريشه و پايه همه هنرهاست،بي بهره باشند و رقص را بشناسد و در برگزاري آيين ها و جشنهاي خود نرقصند.
خوشبختانه چنانكه خواهيم آورد،در آثاري كه از روزگاران بس كهن و باستاني براي ما بازمانده،جسته و گريخته نمونههايي از چند گونه رقص « دسته بند» ( دو تايي و سه تاييو گروهي» و رقص « تكي» بدست آمده كه همه آنها از ديدگاه بررسي تاريخ رقي در اين سرزمين ،بس گرانبها و پرارج است.
رقص در هزاره پنجم پيش از ميلاد
كهنترين نمونهيي كه ما از چگونگي و رواج رقص در هزاران سال پيش در ايرانزمين آگاه ميسازد، نگاره ساده ئو سياه رنگي است بر روي كاسه گل پخته كه از « تپه خزينه» شوش بدست امده است( پيكره شماره 3)
درروي اين كاسه دريك بخش باز و بي زمينه ،رقص شش تن آدمي دردورة سه تايي بگونهيي بسيار ساده ( استيليزه) نشان داده شده، و نگارگر از نشان دادن سرو گردن رقصندگان خودداري كرده با ناميش تن آنان بشكل سه گونه كه بازوانشان را در شانههاي همديگر نهادهاند ، و با نگاشتن دو بازو دست كه در سوي رده رقص به بالا خم داده شده است ،آدمي بودن آنان را نشان داده است.
زمان اين كاسه گلين ، از سوي باستان شناسان از چهار هزار و پانصد تا پنج هزار سال پيش از ميلاد دانسته شده و راديو كاربرن تاريخ آنرا درميان سالهاي 4957 و 5250 و 5515 يش از ميلادنشان داده است بهر سان بودن آن از هزارة پنجم پيش از ميلاد و كمي بيش از آن بي گمانست بدينگونه باشناسايي اين نگاره تاريخ رقص در اين سرزمين تا هزاره پنجم و ششم پيش از ميلاد باز مي گردد.
پيكره شماره 3
رقصي از مردم تل جري درهزاره پنجم پيش از ميلاد
دومين نمونه، ظرف گلين پايه داريست به بلندي سي سانتيمتر از تپه الف« تل جري» كه در ميان سه آبادي بنام: تاج آباد،خيرآباد، عزاباددر دوازده كيلومتري جنوب تخت جمشيد بدست آمده و باستان شناسان تاريخ آنرا هزاره پنجم پيش از ميلاد دانستهاند( پيكر شماره 4).
در پهنة دروني اين سفاليه كه افسوس بشي از آن شكسته و از ميان رفته است، نگاره گروهي مردان برهنه ، نگاشته شده كه بسان نيم خيز در پشت سر يكديگر يستاده وئ دستهاي خود را به پشت مرد روبرو نهادهاندو با يك حالت بسامان و خضوع مذهبي درپيرامون تودهيي كه مي توان آنرا از آتش و هيزم افروخته، يا خرمني از فراوردهها يا نشانه و نماد خورشيد پنداشت، به پايكوبي مشغولند.
نگاره اين ظروف سفالين ايه دار،دومين گونه از رقص دسته بند را دز هزاره پنجم پيش از ميلاد درجنوب سرزمين ايران نشان مي دهد.
رقص در هزاره چهارم پيش از ميلاد
از سالهاي پايان هزاره پنجم و آغاز هزاره چهارم پيش از ميلاد،تكه سفالي از تپه « سيلك» كاشان بدست امده كه در روي آن پيداست بخشي از ظرف بزرگي بوده،نگار چهار زن در حال رقص دسته بند نشان داده شده است( پيكره شماره6).
از حال و سان اين گروه چهار تني كه ود اندكي ازبسيارند و از چگونگي بازوان و تن هايشان و از نگاهي كه به يك سو دارند، پيداست كه مشغول رقص مقدس مذهبي دسته بند دايرهوار هستند.
پيكره شماره 4
پيكره شماره 5
پيكره شماره 6
مي دانيم اين گونه رقصهاي دسته بند دايرهوار كه درآن افارد قبيله، پهلو به پهلو يا دست به بازو و ببازو يا برده در پشت سر هم ايستاده ،حلقهايي را تشكيل مي دادهاند،نشانهايي از اينست كه رقص براي پرستش يا بزرگداشت چيزي ارجدار و مقدس،همچون: آتش ،بت،، شكار، تودهيياز فراوردهها و خرمن گندم و درختان پربار و كهنسال و از اين گونه انجام مي گرفته است.
پيكره شماره 7 و 8
پيكره شماره 9
پيكره شماره 10
با بررسي نگاره اين تكه سفال ديگري كه سپس دربارهنها گفتگو خواهيم داشت،به چگونگي انجام گرفتن رقصها و طرز قرار گرفتن دستهاو بازوان مي توان تا اندازهيي پي برد، ليك افسوس كعه حركت پاها را ، كه بيگمان با راه رفتن و گام برداشتن و جست وخيز و دور زدن و جز اينها تئوام بوده است، نمي توان دريافت.
براي مثال از نگاره تكه سفال سيلك چنين مي توان دانست كه هر يك از رقصندگان ،دستهاي دو تن ديگر را در پهلو و پايين،آنچنان گرفته است كه كف دستها بر روي هم افتاده ( پيكر شماره 7) و يا انگشتان را شانه وار در لابلاي يكديگر فرو برده ( پيكر شمره 8) و بديسان زنجير و حلقه رقص را بهم پيوستهاند و اين همانست كه امروزه در رقصهاي دسته بند كردي بكار مي رود و چنانكه مي بينيم پس از هزارن سال هنوز دگرگوني چنداني درآن راه نيافته است.
رقص مردم سگز آباد قزوين در هزاره چهارم
در كاوشهاي « سگز آباد» قزوين كه آثار بدست امده از آن همزمان با « سيلك» كاشان دانسته شده است،تكه سفال نگارهداري بدست آمده كه هم اكنون دربخش باستا شناسي دانشگاه تهران نگاهداري مي شود( پيكر شماره 9).
در اين سفالينه، رقصندگان كه در حال اجراي رقص دسته بند دايره وار نشان دادهشدهاند،براي تشكيل حلقه رقص ،بازوانشان را از آرنج خم كرده و انگشتشان را در برابر شانهها بهم پيوستهاند و طرز رقص آنان مانند رقص دسته بند سفال تپه موسيان است كه سپس از آن گفتگو خواهيم داشت.
رقص ازهزاره چهارم و پنجم
در تكه سفال ديگري كه از « تپه سبز» شوش بدست امده و تاريخ آن را ميان چهر هزار و پانصد تا چاهر هزار سال پيش از ميلاد نوشتهاند، بازنگار دو تن از رقصندگان يك رقص، دسته بندي حلقهيي، ديده مي شود كه بازوان گشوده، دستهاي يكديگر را گرفتهاند ،و اين رقص كه دران ،رقصندگان با اندازه دو بازو از همديگر دور ايستادهاند ، با رقص مردم سيلك كه در آن شانهها بهم چسبيده است و نيز با رقص مردم سگزآباد ، تفاوتهايي دارد و گونه ديگري از رقص ديته بند را براي ما روشن مي سازد( پيكره شماره 10).
رقص جنگي از هزاره چهارم
ششمين تكه سفال كه ناميشگر يك رقص جنگي مردانه بشمار مي رود، از « تپه حصار» دامغان بدست آمده و تاريخ آنرا بريخ از باستان شناسان چهار هزار و پانصد و برخي سه هزار و هشتصد سال پيش از ميلاد مي دانند( پيكره شماره 121).
نگاره اين تكه سفال پنج مرد را در حال رقص دسته بند نشان مي دهد كه همگي روي خود را بسوي چپ گردانيده و بازوانشان را از روي شانههاي يكديگر گذرانيده و همديگر را سخت گرفتهاند،و نگاره دو تن از آنان تا اندازهيي حركت پاهايشان را نشان مي دهد. اين مردان نيز مانند رقصندگان « تل جري» برهنه هستند.
رقص مردم نهاوند در چهار هزار و پاند سال پيش از ميلاد
تكه سفالي دست بند دايرهوار اززنان را نشان مي دهد و زمان آن از چهاز هزار و پانصد تا سه هزار و پانصدسال پيش از ميلاد دانسته ده است، در نهاوند بدست آمده كهخ اينكه در موزه لوور نگاهداري شود.
در نگاره اين سفاليه ،پيكر زنان با موزوني و كشيدگي و زيبايي تمام نشان داده شده و رقصندگان مانند رقصندگان سفاليه سيلك، دستهاي خود را در پائين بهم پيوستهاند و نگاهشان همه بيك سوست( پيكر شماره 12).
پيكره شماره 11
پيكره شماره 12
پيكره شماره13
رقص نيايش خورشيد از سيلك
بر روي تكه سفالسي كه زمان آنرا از هزار چهارم پيش از ميلاد مي دانند، و از تپه سيلك كاشان بدست آمده و اينك درمزوه ايران باستانست، گروهي زن يا مرد و زن حلقهيي از رقص دسته بند تشكيل دادهاند كه درآن رقصندگان پهلوي هم ايستاده بازوان ود را از آرنج رو ببالا خم كرده،دستها را بر روي شانه و دوشهاي همديگر نهادهاند( پيكر شماره 13). چون نشانههايي از خورشيد و پرندگان آب در فاصله رقصندگان ديده مي شود،گمان مي رود،رقص براي نيايش به خورشيد يعني آن خداي روشني زاي گرما بخش كه با بر آمدن از پشت كوهها ،تاريكي و هراس شب هنگام را از چشم و دل آدميان مي دوزد در دشت و چمن انجام مي گرفته است.
پيكره شماره 14
پيكره شماره 15
پيكره شماره16
نمونهيي از رقص 3600 سال پيش از ميلاد
نمونه ديگري از همين گونه رقص و پايكوبي را بر وري تكه سفالي تپه سيلك پيدا شده و از 3600 پيش از ميلادست مي توان يافت( پيكره شماره 15).
رقص دسته بند زنان از چشمه علي
باز از همين روزگاران، تكه سفالي با پيكره چند رقصنده در « چشمه علي» بدست آمده كه اكنون در موزه لوور نگاهداري ميشود. ( پيكره شماره 16) در اين سفال كه رقص دسته بند گروهي از زنان را نشان مي دهد،رقصندگان سربندها يا كلاههاي بلندي بر سر نهاده، جامههاي تنگ و كيسهاي در بر كردهاند كه برجستگي اندام آنها بخحوبي پيداست و دستهايشان چنان قرار دارد كع مي توان انگاشت هر دو سو، از ميان پارچه يا دستمالي گرفتهاند( پيكره شماره 17) كه دو سر آن ازلاي دستها به پايين آويخت هاست و با اين كار نه نها حلقه رقص بهم مي پيوسته ، بلكه حركت دستها و بازوان و جست و خيزها و بپچب و راست گشتنها آسان تر انجام مي گرفته است.
رقص با دستمال از سيلك
اين ابتكار و نوآوري در رقص دست بند را ، تكه سفال ديگري از سيلك كه از 3600 سال پيش از ميلاد است، نيك نشان ميدهد، زيرا در اين سفال آشكارا ديده نمي شوئ كه تشكيل دهندگان حلقه رقص، پارچه يا دستمال يا چيز ديگري را در ميان دستهاي خود گرفته و برقص مشغولند( پيكر شماهر18).
بجاست يادآوري كنيم كه هنوز هم گرفتن دستمال درميان دستها ، بدين گونه كه گفته شد در رقصهاي دسته بند آذربايجانها متداولست.
پيكره شماره 17
پيكره شماره 18
پيكره شماره 19
پيكره شماره20
رقص ديگر از چشمه علي
تكه سفال ديگري نيز از چشمه علي بدست آمده كه تاريخ آن 3600 سال پيش از ميلاد دانسته شده د اينك در مجموعه آقاي محسن مقدم نگاهداري مي شود، و خود نمونه ديگري از رقصهاي دايرهوار آن روزگاران تاريك را نشان ميدهد. ( پيكره شماره 19)، در نگاره اين تك سفال ، از آزادي دستها و بازوان رقصندگان كه زن هستند بخوبي مي توان دانست كه در رقصهايشان حرركاتي وجود داشته كه ناچار دسته و بازوان را ناشدني مي ساخته است.
رقص برداشت محصول و خرمن از تپه موسيان
نمونه سيزدهم تكه سفالي است از « تپه موسيا» در فاصله سالهاي 3600 و 3300 پيش از ميلاد كه اكنون در موزه لوور نگاهداري مي شود( پيكره شماره 20).
بر روي اين سافل ردهيي از رقصندگان نشان داده شده كه گويا در دورادوار ظرف هنگامي كه هنوز نشكسته بود تكرار مي شده است.
در اينجا يك رقص دسته بند نمايش داده مي شد كه در پيشاپيش رقصندگان كوكبهاي نگاشتهخ شده كه بي مانند به كوكب ميان سفالينه « تل جري» نيست و مي توان گما برد كه خواست نگانرده از نگاشتن آنها ، نشان دادن خورشيد يا خرمني از فراوردههاي گوناگون يا تودهيي آتش است.
در نگارة اين تكه سفال نيز رقصندگان برهنه و بي تنپوش نمايش داده شدهاند و از چگونگي حركت دستها و بازوانشان پيداست كه براي تشكيل حلقه رقص، با خم كردن بازوان از آرنج بسوي بالا، دستها يا انگشتان كوچك يكديگر را در باربر شانهها ميگرفتهاند ،و اين گونه رقص هنوز هم در ميان ايرانيان ارمني و نسطوري ( سورياني) معمولست ( پيكره شماره 20).
رقص نيايش بخدايان از موسيان
در تكه سفالي كه از همانجا و همان زمان بدست آمده است، ديده مي شود كه گروه رقصندگان بازوان و دستهاي خود را بحال نيايش به آسمان گشودهاند ( پيكره شماره 22) و چنانكه درپيكره شماره 23 نشان داده شده، مي توان گمان برد كه طرز قرار گرفتن كف دستها به يكي از دو گونه نموده شده، بوده است.
پيكره شماره 21
پيكره شماره 22
پيكره شماره23
رقص جذبه و نمايش عروج به آسمان
مانند اين نگاره است، نگاره تكه سفالي ديگري از « تپه خزينه» موسيان كه سه تن را در حال رقص بازوان بآسمان گشوده نشان ميدهد( پيكر شماره 24) و اكنون در موزه لوور نگاهداري نمي شود و از سالهاي پايان هزاره چهارم پيش از ميلادست.
فرقي كه اين نگاره با نگاره پيشين دارد، در اينست كه در اين نگاره نخستين پايين تنه رقصندگان بشكل نردباني درآمده و در اين نگاره بحال طبيعي نموده شده است.
با بررسي كه نويسنده درآدميان نيمه نردباني اين تكه سفال و تكه سفالهاي ديگري ازموسيان كه دراينجا نشان داده ميشود، ( پيكرههاي شماره 25و 26 و 27و 28) كرده، گمان مي برد، كه در اين رقص ،بلند كردن دستها و بازوان بسوي آسمان و نقش نردباني پايين تنه و رقصندگان،نشانهيي از « عروج» و «صعود» به آسمان و نزديك شدن بجايگاه خدايانيست و اين حالت و رقص،همچون سماع صوفيان در دوره اسلامي است كه با چرخيدن و دست افشاندن بحالت خلسه و جذبه درآمده،اتصال بمبده را عنوان ميكردند.
خطهاي موازي كه در زير پا و بالاي سر رقصندگان كشيده شده است طبقههاي آسمان و زمين را نشان مي دهد و كشيدگي تنهاي نردباني شكل رقصندگان و پيوستن دستهاي آنها به زير آسمان ، دربرخي از پيكرهها،همانا نشانهايي از دسترسي به جايگاه خدايان و پيوستن بآنهاست بوسيله رقصهاي مذهبي و جذبهيي دسته جمعي .
نمونهديگر از رقص جذبه
مهر استوانهاي شكلي(2) كه بر روي آن پيكره سه تن در حال اجراي اين گونه رقص كندشده و سخت همانند سماع صوفيان در دورههاي اسلامي است،نمونهديگري از رقصهاي دسته جمعي مذهبي جذبهيي مي باشد كه مهوارهآن در اينجا نشان داده ميشود( پيكزه شماره 29).
رقص تفريحي تكي از هزاره سوم
نمونه ديگري از رقصهاي مردمان پيش از تاريخ ايران، تكه مرفغي است بشكل آدمي از « تپه گيان» نهاوند، از نيمه هزاره سوم پيش از ميلاد كه اكنون در مجموعه هر تسفلد نگاهداري مي شود.
حالت و طرز قرار گرفتن بازوان اين تنديسه مفرغي ما را بياد رقصهاي « تكي» بزمي كه هنوز در همه جاي جهان متداولست مياندازد.( پيكره شماره 30).
اگر بياد بياوريم كه رقصهاي بزمي تكي در آن روزگاران بسيار كم انجام مي گرفت و گويا تنها زنان و رقاصههاي زيبا روي بودند كه براي خوشايند سران قبيلهها و فرمانروايان و زورمندان،به رقصهاي تفريحي شهواني تكي ميپرداتند، اين تنديسه مفرغي مي تواند يكي از اين گونه ازرقصها بشمار آيد.
پيكره شماره 24
پيكره شماره 25و 26
پيكره شماره 27 و 28
پيكره شماره 29
پيكره شماره 30
هرگونه استفاده از این مطلب باید با ذکر نام وشماره مجله ونام نویسنده باشد
منبع :سایت اسناد میراث فرهنگی »مجله هنر و مردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر