۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

صبحت پیرکی لال با طفل الکن

پیرکی لال سحرگاه به طفلی الکن --------------- می‌شنیدم که بدین نوع همی‌راند سخن
کـ«ای ز زلفت صصصبحم شاشاشام تاریک --------- وی ز چهرت شاشاشامم صصصبح روشن
تتتریاکیم و پیش ششهد للبت --------------- صصصبر و تاتاتابم رررفت از تتتن»
طفل گفتا: «مممن را تتو تقلید مکن -------------------- گگگم شو ز برم ای کککمتر از زن
می می خواهی مممشتی به ککله‌ات بزنم ------------------- که بیفتد مممغزت ممیان ددهن؟»
پیر گفتا که «ووالله که معلوم است این ------------------ که که زادم من بیچاره ز مادر الکن
به ههفتاد و ههشتاد و سه سال است افزون --------------- که که گنگ و لالالم به خخلاق زمن»
طفل گفتا: «خخدا را صصصد بار ششکر ------------------ که برستم ز جهان از مملال و ممحن
مممن هم گگگنگم مممثل تو تو تو ---------------------- تو تو تو هم گگگنگی مممثل مممن»

هیچ نظری موجود نیست:

با کلیک روی دکمه جستجو به پورتال فروشگاهی وارد شده و از صدها هزار کالای موجود در این فروشگاه دیدن فرمایید