خبرگزاري ميراث فرهنگي- گروه فرهنگ و هنر- محمدرضا دادگر،نقاش و تصويرگر، شاهنامه را به 3بخش اسطورهاي، حماسي و تاريخي تقسيم ميكند و بخش اسطورهاي شاهنامه را جذابترين و مهمترين قسمت براي تصويرگري ميداند چراكه به تصويرگر اجازه ميدهد با داستان خلاقه برخورد كند و ذهنيت خود را به تصوير بكشد.
اما در بخش تاريخي، خلاقيت و ابتكار تصويرگر رنگ ميبازد زيرا او بايد به تاريخ، معماري، لباس، آداب و رسوم و تمام آنچه مورخين، ثبت و ضبط كردهاند، پايبند باشد.
اما در بخش تاريخي، خلاقيت و ابتكار تصويرگر رنگ ميبازد زيرا او بايد به تاريخ، معماري، لباس، آداب و رسوم و تمام آنچه مورخين، ثبت و ضبط كردهاند، پايبند باشد.
او كه خود به تصويركردن داستانهاي شاهنامه پرداخته چنين فكر ميكند: ديگر نقاشي قهوهخانهاي منسوخ شده و قهوهخانهها كاركرد خود را از دست دادهاند؛ كساني چون عليرضا و حسين قوللر آقاسي، محمد مدبر، حسن اسماعيلزاده و... از بين رفتهاند و نقل و نقالي جاي خود را به ماهواره و تلويزيون داده است.
وي روايتگري را وجه اشتراك نقاشي قهوهخانه و تصويرگري داستانهاي شاهنامه ميداند و ميگويد: تصويرگران و نقاشان قهوهخانهاي، هر دو به روايت داستانهاي شاهنامه ميپردازند با اين تفاوت كه نقاشان به گفتار و تصويرگران به نوشتار وفادارند.
دادگر، گاهي تصوير را فراتر از متن ميداند و بر اين باور است كه تصويرگر بايد جلوتر از متن حركت كند اما تصويرگران امروز- آنقدر كه بايد و شايد- وفادار به متن و كاملكننده آن نيستند. البته يكي از دلايل اين رخداد را ميتوان در كاستيهاي متن و فاقد حركت و تصوير بودن آن جستوجو كرد.
دادگر بر اين باور است كه براي حفظ نقاشي قهوهخانهاي بايد از روشهاي نو استفاده كرد و شرايط اين كار را بايد متوليان فرهنگي فراهم آورند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر