۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

سير تاريخي قهوه‌خانه از گذشته تا امروز

خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه ميراث فرهنگي ـ قدمت قهوه‌خانه‌ها به درستي در ايران مشخص نيست اما گفته مي‌شود که اين سنت از بيرون مرزهاي ايران وارد شده ولي به سرعت با آداب و سنن ايرانيان گره خورده و به يک فرهنگ قالب ملي درآمده است. برخي معتقدند که قهوه‌خانه‌ها از حدود 400 سال قبل در ايران شکل گرفته‌اند و نخستين‌بار در قزوين کار خود را آغاز کردند.
 
اما يکي از مهمترين استان‌هاي کشور در گسترش قهوه‌خانه‌ها اصفهان بوده است. زماني که پايتخت صفويان از قزوين به اصفهان منتقل مي‌شود، قهوه‌خانه‌ها نيز که محلي براي تجمع مردم و رد و بدل کردن اطلاعات و مباحث اجتماعي، سياسي و اقتصادي بود گسترش پيدا کردند و گفته مي‌شود که شاه عباس صفوي برخي مهمانان مهم خود را به قهوه‌خانه‌ها مي‌برده و آنجا پذيرايي مي‌کرد.
اما با آمدن پايتخت به تهران که در زمان آقا محمدخان قاجار انجام گرفت، قهوه‌خانه‌ها گسترش بيشتري پيدا کردند و طبقه اسناد تاريخي تعداد آن‌ها به مرز 4 هزار و 300 تا 4 هزار و 500 باب رسيد. اين تعداد براي شهري که حداکثر 250 هزار نفر جمعيت داشت، نشان از رونق و اهميت قهوه خانه در جامعه آن روزگار دارد.
در دوران ناصرالدين‌شاه زمينه‌اي براي گسترش بيشتر قهوه‌خانه‌ها در پايتخت بيشتر شد. قهوه خانه ها ابتدا در بازارها و در محله‌ها و در كنار مجموعه‌اي از واحدهاي صنفي مهم، مانند نانوائي، قصابي، بقالي، سبزي فروشي، حمام و ...، كه باهم بازارچه‌اي را در هر محله شهر شكل مي‌دادند، پديد آمد. پس از گذشت زماني كه جامعه پذير گشت، در هر خيابان و محله شهر و در محلهاي تجمع پيشه‌ها، كارگاههاي صنعتي، كارخانه‌ها، مسافرخانه‌ها، و بعدها در اطراف گاراژهاي مسافربري و در مدخل شهرها و پيرامون دروازه‌ها و منزلگاههاي ميان شهري، قهوه خانه‌هائي در جنب يكديگر، يا با فاصله‌هاي دور و نزديك، ساخته شد.
در جامعة سنتي قديم، زورخانه نهادي مقدس براي پروردن تن و اندام و نيرومند كردن انديشه و اخلاق بود. پس از جا افتادن قهوه خانه در ميان مردم، زورخانه و قهوه خانه دو نهاد پيوسته و نزديك به هم را در راه تقويت روحيه ملي و مذهبي مردم در جامعه شكل دادند. فضاي زورخانه و قهوه خانه هر دو از هواي عطرآگين و نيروبخش خصلتهاي پهلواني و سلحشوري و رفتار و اخلاق جوانمردي و ايثارگري آكنده بود. در و ديوار ساختمان زورخانه و قهوه خانه با نقش و نگارهائي از پيكرة پهلوانان اساطيري و حماسي و ملي و مذهبي و صورت شاهان افسانه‌اي و تاريخي و پهلوانان و جوانمردان جامعه پوشيده بود. سردم نشين زورخانه مرشدي بود كه پيمانه‌هاي شعرش را از چشمة فياض شاهنامه و مهر شاه مردان امير مؤمنان پر مي‌كرد و به پهلوانان مي‌نوشانيد. نقال قهوه خانه نيز مرشدي بود كه حلقه نشينان شتاق پاي سردم را با آب زلال همين سرچشمه هاي زايا، يعني داستانهاي حماسي ملي و ديني، شستشو مي‌داد. زورخانه كاران و قهوه خانه نشينان چشم وگوششان پيوسته با شكل و شمايل پهلوانان تاريخ قومي و ديني و وصف بيان دلاوريها و مردانگيهاي حماسه سازان در تماس بود و هر چه ‌مي‌ديدند و مي‌شنيدند قصة قهرمانيها و رادمرديها بود و بس.
زورخانه كاران و قهوه خانه روها (بعد از اين كه قهوه خانه به مرور نهادي همگاني و مردمي شد) همه اهل پيشه بودند و به تودة مردم كوچه و بازار تعلق داشتند. پيشه وراني بودند از جمع بزاز، حلاج، دباغ، نداف، كفاش، نقاش، كلاهدوز، سلاخ، كله پز، نانوا، ماست بند، مسگر،رزاز، نجار، آهنگر، قفل ساز، خياط، صحاف، قناد، طواف، خراط و ... اين مردان در گود زورخانه تن را با «ميل» و «كباده» و «سنگ» و «تخته شنا» و روان را با آداب و اخلاق جوانمردي ورز مي‌دادند، و در عرصه‌ي قهوه خانه انديشه را با شعر و قصه و داستان و بازگوئي و تكرار داستان نبردهاي رستم دستان با پهلواناني چون اسفنديار و سهراب، و جنگهاي امير مؤمنان با اهريمنان دين و مذهب مي‌پروردند.
بعضي از قهوه خانه‌ها را قهوه چياني مي‌گرداندند كه از پهلوانان و ورزشكاران باستاني كار زورخانه، و از دسته لوطيان جوانمرد و فتيان ايثارگر يا از پا افتادگان زورخانه به شمار مي‌رفتند. شماري از نقالان و شاهنامه خوانان و سخنوران و غزل خوانان قهوه خانه‌ها وابسته به سلسله‌هاي فقر و درويشي و شماري از آنان از پهلوانان گود زورخانه و بيشترشان اهل پيشه و كسب بودند. از اين روست كه مي‌بينيم زورخانه و قهوه خانه در جامعه سنتي ايران همسو با هم در راه آموزش مباني اخلاق پهلواني و خصلتهاي جوانمردي به مردم گام مي‌سپرده‌اند.
قهوه خانه در جامعه ايران، تحول و دگرگوني بزرگي در شكل گردهمائيهاي مردم و شيوة گذراندن اوقات فراغت و نوع سرگرميهاي آنان فراهم آورد. مردم از هر قشر و گروه هر روز پس از دست كشيدن از كار روزانه، و در ايام و اوقات بيكاري در قهوه خانه ها جمع مي‌شدند و ساعتها به گفتگو باهم و تبادل نظر دربارة كارهاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي مي‌پرداختند. اهل حرف و صنعتگران و كارورزان بعضي از قهوه خانه ها را پاتوغ صنفي خود كرده بودند و در تجمعهايشان مسائل صنفي و شغلي را در ميان مي‌گذاشتند و به كاريابي و كار راه اندازي مي‌پرداختند. مردم بسياري از گرفتاريهاي خانوادگي و محلي و مسائل مادي خود را در نشستهاي دوستانه‌اي كه در قهوه خانه ها ترتيب مي‌دادند مطرح و گره گشائي مي‌كردند. در مجالس شبانة قهوه خانه، به خصوص شبهاي ماه رمضان كه آئينهاي سخنوري و مرثيه سرائي و نقالي و شاهنامه خواني و بازيهاي قهوه خانه اي در آنها برگزار مي‌شد، معمولاً جمع زيادي از اهالي محل و مردم محله‌هاي ديگر شركت مي‌كردند و در يك محفل انس و دوستي و فضاي فرهنگي و ادبي باهم ارتباط برقرار مي‌كردند. به اينگونه بود كه قهوه خانه‌ها به صورت يك نهاد اجتماعي- فرهنگي درآمد و مكتب و مدرسه‌اي شد براي پرورش استعدادهاي ادبي و هنري و آموزش فرهنگ و ادب سنتي به عامه مردم جامعه.
در نهاد قهوه خانه دو مكتب مهم از هنرهاي كلامي و تجسمي، يعني نقالي و سخنوري (هنر كلامي) و نقاشي (هنر تجسمي) رشد و بالندگي يافت و در هريك از اين هنرها هنرمندان بزرگي تربيت شدند.
كار نقالي و سخنوري و نقاشي در قهوه خانه ها چنان رونق گرفت كه بسياري از استعدادهاي ادبي و هنري را از ميان تودة مردم به خود جذب كرد. نقالان از راه داستانسرائي و شاهنامه خواني و نقاشان قهوه خانه از طريق به تصوير در آوردن نقشهاي قهرمانان حماسي و مذهبي و وقايع اسطوره‌اي و تاريخي، و سخنوران با ترتيب مجالس شعرخواني و مناظره، نقش بزرگ و مهمي در آشنا كردن مردم با ميراث فرهنگي و ادبي ايران از دوره‌هاي باستاني و اسلامي داشتند. نهاد قهوه خانه توانست اين يادمانها را تا چند دهة پيش در جامعة ايران و ميان عامه مردم زنده و پايدار نگهدارد.
گروه نقالان و سخنوران و نقاشان تا بودند همچون يك وسيلة ارتباطي نيرومند در جامعة سنتي ما عمل مي‌كردند و با توش و توان خود رشته‌هاي پيوند تاريخي- فرهنگي را از راه ابلاغ معارف قومي و مذهبي به صورتهاي گوناگون در ميان نسلها استوار و محفوظ نگه مي‌داشتند. از زمان توسعة بده بستانهاي تجاري و صنعتي و فرهنگي ايران با كشورهاي خارج، به خصوص كشورهاي اروپائي و گسترش نظام ارتباطات سمعي و بصري در جامعه‌هاي شهري، و ورود راديو و تلويزيون به قهوه خانه ها اين نهاد اجتماعي و فرهنگي اندك اندك اعتبار و ارزش پيشين خود را از دست داد.
 اين زمان قهوه خانه رشته‌هاي پيوند فرهنگي خود را با گذشته و سنتهاي گذشتگان گسسته است. عاملان انتقال فرهنگ و هنركهن، يعني شاهنامه خوانان و نقالان شيرين سخن قصه گو، و سخنوران خوش قريحة شعردان و نقاشان چيره دست نقش پرداز از اين مدرسه و مكتب بيرون رانده شده‌اند. در نتيجه قهوه خانه به صورت واحدي بي هويت درآمده و از بار اجتماعي فرهنگي نيرومند گذشته تهي گشته است. امروزه بيشتر قهوه خانه هاي ما دكه‌اي شده‌اندبراي لميدن و خور و نوش و دود و دم و كارهاي ديگر.

هیچ نظری موجود نیست:

با کلیک روی دکمه جستجو به پورتال فروشگاهی وارد شده و از صدها هزار کالای موجود در این فروشگاه دیدن فرمایید