۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

باغ ايراني؛ ميراث ماندگار كشاورزي


خبرگزاري ميراث فرهنگي- الهام كمانكش- پژوهشگر باغ ايراني -واژه باغ در فارسي ميانه و نو به کار رفته است. در سغدي به صورت bag  آمده که به معناي قطعه‌اي از زمين است و مترادف با واژه اوستايي baga   و سنسکريت bhaga به معناي بخش, سهم, دارايي و بهره است.
باغ در لغت‌نامه دهخدا نيز به معناي "بستان" و "روضه" آمده است که در عربي و فارسي مشترک است و محوطه‌اي است که نوعاً محصور است و در آن گل و رياحين و اشجار مثمر و سبزي‌آلات و جز آنها غرس و زراعت مي‌کنند. (دهخدا, ج3, ص 4176).
پيشينه باغ ايراني
 قديمي‌ترين شواهد باستان‌شناسي به‌دست آمده از الگويي که امروزه از آن به عنوان باغ ايراني ياد مي‌شود, آثار برجاي مانده از باغ شاهي پاسارگاد است. اين مجموعه باغ توسط کوروش کبير (599 تا 530ق‌م)، در نيمه دوم قرن ششم قبل از ميلاد در پايتخت وي در پاسارگاد، واقع در دشت مرغاب در حدود 125 کيلومتري شمال شيراز احداث و چارچوب طرح اصلي محوطه شاهي را شکل داده است. معماري اين باغ که تا چندين نسل پس از کوروش نيز از آن حفاظت مي‌شد, اثراتي ماندگار بر شيوه باغ‌سازي ايران برجاي گذاشت که تا اعصار اخير نيز ادامه داشته است که شايد بتوان از الگوي چهارباغ، رديف درختان منظم، ايجاد کوشک‌هايي بر سر راه خيابان‌هاي باغ و استفاده از آب‌نماها را به عنوان شاخص‌ترين نمادهاي آن ياد کرد. الگوي چهارباغ در تقسيم‌بندي کرت‌ها به چهار مستطيل به وسيله مسير آبراهه‌ها و حوض‌ها و نيز در ايجاد تقارن در قرارگيري کاخ‌ها و کوشک‌ها در امتداد دو محور طولي و عرضي عمود بر هم, جلوه‌گر مي‌شود. هماهنگي اين عوامل در طراحي باغ پاسارگاد، باعث ايجاد چشم‌اندازي مطلوب در محور طولي آن, از کاخ به انتهاي باغ و دشت‌هاي پس از آن شده است که ايوان‌هاي وسيع و عميق کاخ‌ها و نيز کوشک‌هاي برون‌گراي باغ، امکان بهره بردن هرچه بيشتر از اين چشم‌انداز را فراهم مي‌نموده‌اند.
پس از کوروش, شاهنشاهاني چون کمبوجيه, در تخت گوهر, داريوش اول, در تخت جمشيد و اردشير اول, در شوش (کاخ شائور) به ساخت باغ‌هايي با الگوي مذکور مبادرت ورزيدند و اين امر در سده‌هاي پس از آن نيز ادامه يافت؛ چنانچه در اواخر دوران ساساني نيز شاهد آن هستيم که خسرو پرويز ( تا ), در قصر شيرين باغ‌هاي وسيعي را با طرح هندسي در اطراف کاخ‌هاي خود, بنياد نهاد. به لحاظ تاثير گسترده و تداوم هنر و تمدن ساساني پس از افول اين دودمان، در دوران‌هاي اسلامي نيز اين نه تنها الگو به عنوان شيوه غالب باغ‌سازي ادامه پيدا کرد، بلکه نمونه‌هاي بديعي از آن در سرزمين‌هاي دوردست قلمروي مسلمانان ساخته شد.
باغ ايراني را مي‌توان با درک عناصر شاخص تشکيل دهنده آن، شامل: پوشش گياهي, آب و ساختارهاي معماري بازشناخت.
پوشش گياهي
آنچه در شناخت پوشش گياهي يک باغ بدان پرداخته مي‌شود؛ تنها به انواع گونه‌هاي گياهي منحصر نشده و طرح کاشت و باغچه‌بندي‌ مبتني بر عوارض طبيعي زمين را نيز شامل مي‌شود. باغ‌هاي ايراني همواره در زمين‌هايي با شيب ملايم ساخته شده‌اند. در مواردي، به واسطه شيب بيشتر زمين، سطح باغ‌ها ساختاري پلکاني (مطبق) يافته که عنوان باغ- تخت نيز بدانها اطلاق شده است.
به جز مسأله شيب زمين و به تبع آن؛ هموار يا طبقاتي شدن سطح باغ، همان طور که در پيشينه باغ ايراني به آن اشاره شد, تقسيمات اصلي چهارگانه، به عنوان الگوي اصلي طرح هندسي فضاي باغ مد نظر بوده است. محور طولي اين تقسيم‌بندي, همان محور اصلي باغ بوده که ميان‌کرت در امتداد آن ايجاد مي‌شده است. در طرفين اين کرت مياني، دو مسير اصلي شکل مي‌گرفته که تا مقابل عمارت (کوشک) اصلي باغ ادامه داشته است. در محل برخورد اين مسيرها با عمارت اصلي و از سوي ديگر سردر باغ, معمولاً يک حوض يا استخر و گاهي گلزار قرار مي‌گرفته است. باغچه‌ها در دو طرف محور طولي، به صورت کرت‌هاي مربع‌شکل تقسيم‌بندي مي‌شدند و سطح اين کرت‌ها عموماً از سطح راه‌هاي دسترسي پايين‌تر قرار مي‌گرفت؛ زيرا کرت‌هاي کناري، عموماً به درختان ميوه اختصاص داشت و اين اختلاف سطح امکان دسترسي به درختان را ساده‌تر مي‌کرد.
علاوه بر طراحي هندسي, نوع گياهان و درختان هر بخش نيز با توجه به اقليم و يا ويژگي‌هاي آن درخت, تعريف شده بود و هر گونه گياهي در باغ ايراني، جايگاهي متناسب با ويژگي‌هاي زيست‌محيطي و منظري خود داشت. درون ميان‌کرت، آب‌نماهايي در مسير آب طراحي مي‌شد و يا بوته‌ها و گياهان کوتاه مانند شبدر, يونجه (که در سال‌هاي اخير بعضاً چمن جاي آنها را گرفت) کاشته مي‌شدند تا ديد را در محور اصلي باغ، خدشه‌دار نسازند.در حاشيه محور اصلي و در دو طرف ميان‌کرت, درختان بلند و سايه‌افکن مي‌کاشتند که اغلب ترکيبي منظم از درختان کاج, سرو و چنار بود که ترکيب رنگي آنها در فصول مختلف در نظر بوده است. در مناطق گرمسير, درختان نخل, خرزهره, سرخ‌بيد و مرکبات مورد استفاده بوده‌اند. به جز محور مياني, به طور کلي در حاشيه مسيرهاي کنار باغ، از درختان سايه افکن استفاده مي‌شد که علاوه بر درختان نام‌برده, زبان‌گنجشک, تبريزي, شنگ, اشن و ساير درختان بي‌بار نيز کاشته مي‌شدند. در اطراف خيابان‌هاي فرعي, توت برگي نيز کاشته مي‌شد که با هرس منظم, مانع از گسترش شاخ و برگ آن در عرض مسير مي‌گشتند. کرت‌ها اغلب به درختان ميوه اختصاص داشتند. در مناطق خشک, انار و در مناطق نسبتاً خشک, سيب ترش, آلو زرد و آلو سياه و در مناطقي چون شيراز, مرکبات جايگزين ساير درختان مي‌شدند. در مناطق مناسب, قطعات بزرگي براي درختان بادام و گردو و گاهي توت در نظر گرفته مي‌شد. درختان انجير در گوشه‌هاي باغ, بيدها در جايي که آب زياد به آنها برسد و با فاصله مناسب از حوض‌ها که ريشه‌هاي آنها باعث آسيب رساندن به حوض نشود و داربست‌هاي انگور رو به شرق کاشته مي‌شدند. در کنار ديوارهاي باغ, درختان بي‌ثمري چون سپيدار, کبودار و زبان گنجشک مي‌کاشتند. فاصله محل کاشت درختان از کناره‌ها و نيز فاصله درختان نسبت به هم, با توجه به نوع درخت و يا مثمر بودن و نبودن آن, به دقت تعيين مي‌شد و رديف‌هاي درختکاري همواره منظم بود.
گل‌ها در باغ ايراني نسبت به درختان از توجه کمتري برخوردار بوده‌اند. برخلاف نظمي که در کاشت درختان رعايت مي‌شده, گل‌ها معمولاً در پاي درختان و بدون آرايش خاصي کاشته مي‌شدند. در مواردي، در بخشي از باغ, باغچه‌اي مخصوص گل‌هاي دستي مانند گل آتشي, روغني و رشتي ايجاد مي‌کردند و در گوشه‌هاي اين باغچه‌ها گل خرزهره, شاه‌پسند بسته‌اي و يا باغي سفيد مي‌کاشتند گلزارها عموماً 30 تا 70 سانتيمتر حاشيه داشتند که در آن گل‌هاي ناز کاشته مي‌شد و با خرندي از آجر به شکل کلاغ پر محدود مي‌شدند. از گل‌هايي که در باغ ايراني کاشته مي‌شدند، مي‌توان انواع گل سرخ در رنگ‌هاي زرد, سرخ, سرخ اسپانيايي و سرخ خشخاشي, انواع ياس‌ها از جمله ياس سفيد, ياس بنفش, ياس زرد و ياسمن را نام برد. از ديگر گل‌هاي تزئيني مورد استفاده نيز مي‌توان به بنفشه, سوسن, سنبل سفيد, آبي و خوشه‌اي, زنبق, قرنفل, انواع لاله, ميخک پرپر, ميخک کم‌پر, گل مريم, تاج خروس, ختمي, نيلوفر, گل گندم, پامچال, زعفران, نرگس زرد و گل نسرين اشاره كرد.
آب
دومين عنصر مهم در طراحي باغ ايراني آب و شيوه آبياري و حرکت آب درون باغ است که بررسي آن ويژگي‌هاي خاص از باغ ايراني به دست مي‌دهد. به دليل اهميت آب در اقليم گرم و خشک ايران, وسعت باغ در هر منطقه به ميزان وجود آب در آن منطقه بستگي داشته است و همواره مساحت باغ به اندازه‌اي بوده که در فصل‌هاي خشک سال, ميزان آب موجود بتواند نياز باغ را پاسخگو باشد. موقعيت باغ نسبت به مسير حرکت آب طوري قرار مي‌گرفت که محور طولي باغ در راستاي حرکت آب باشد. آب از بالاترين نقطه به باغ وارد مي‌شد و به کمک شيب زمين, کل باغ را آبياري مي‌نمود. به محل ورود و ظاهر شدن آب در باغ، مظهرخانه مي‌گفتند.
به علت خشک بودن اقليم ايران, علاوه بر اين که از آب براي آبياري باغ استفاده مي‌شد, مسيرهاي حرکت آن به گونه‌اي طراحي مي‌شد که بيشترين طول ممکن را داشته و آب تا حد امکان در باغ به نمايش گذاشته شود و به رطوبت هواي باغ بيفزايد. در باغ‌هاي با شيب زياد امکان نمايش آب بيشتر بوده و در آنها، با ايجاد اختلاف سطح‌هايي در باغ، آبشارهايي نيز طراحي شده است و زير آبشارها, سنگ‌هاي تراش‌خورده سينه‌کبکي استفاده مي‌شده تا با ايجاد موج و صدا, حضور آب در باغ را بيشتر نشان دهند. به جز آبشارها از حوض‌ها و فواره‌ها نيز براي نمايش آب استفاده مي‌شد. معمولاً آب در مقابل کوشک، در يک استخر يا حوض جمع مي‌شد و از آنجا در باغ تقسيم مي‌شد. البته باغ‌هايي نيز وجود دارد که آب از روبروي کوشک وارد باغ مي‌شد و در مسير خود به حوض مقابل کوشک مي‌رسيد؛ اما پيش از آن در باغ تقسيم شده بود. حوض‌ها معمولاً به شکل مربع, مستطيل, هشت گوش کند ستاره‌اي, و در مواردي: کشکولي، نگيني, چهارگوش و دوازده گوش و در ابعاد مختلف ساخته مي‌شدند. اما همواره در اطراف آنها فضايي براي نشستن وجود داشته است. تمام استخرها, حوض‌ها و مسيرهاي آب معمولاً هم‌سطح زمين و گاهي تا 25 سانتيمتر بالاتر از سطح زمين ساخته شده‌اند. البته استخرها در باغ به طور معمول زماني ساخته مي‌شدند که به خاطر کم بودن ميزان آب و عدم امکان آبياري دائم کرت‌ها، نياز به جمع کردن آب در آنها بوده تا در زمان‌هاي مناسب با سرعت و ميزان کافي آب را در مسيرهاي خود هدايت کنند. آب پس از آبياري باغ به خانه‌ها و کشتزارهاي اطراف جريان پيدا مي‌کرد.
ساختارهاي معماري
مهم‌ترين عنصر معماري که همواره در باغ‌هاي ايراني وجود داشته است, کوشک مي‌باشد. کوشک تنها يک ساختمان تفريحي بوده و گاهي محل سکونت صاحبان باغ نيز بوده است. کوشک اغلب در تقاطع دو محور اصلي باغ ساخته مي‌شد. گاهي اين تقاطع در مرکز باغ قرار مي‌گرفت و گاهي در يک سوم طول باغ و در برخي ديگر از باغ‌ها, کوشک در انتهاي محور طولي ساخته مي‌شد. ابعاد اضلاع کوشک معمولاً بين 12 تا 20 متر بوده که در مورد کوشک‌هاي مدور, هشت‌گوش يا مربع به 25 متر هم مي‌رسيده است. برخي از کوشک‌ها در چند طبقه و به صورت هشت‌وجهي ساخته مي‌شده‌اند که هر طبقه از طبقه پايين، کوچک‌تر بوده و اطراف آن ايواني قرار داشته که از اين نوع کوشک‌ها، تنها در مينياتورها آثاري باقي مانده است.
در باغ‌هاي سکونتي علاوه بر کوشک, ساختمان اندروني نيز ساخته مي‌شد که اغلب پشت کوشک قرار مي‌گرفت و داراي يک حياط کوچک با ميان کرت و ساير اجزاء يک باغ بوده است. گاهي نيز سکونت‌گاه در تلفيق با کوشک ساخته مي‌شد و به صورت يک عمارت يکپارچه در باغ ديده مي‌شد. در باغ‌هاي حکومتي, يک ساختمان هم به ديوان‌خانه اختصاص داشته که معمولاً نزديک ورودي ساخته مي‌شد تا بدين ترتيب، نيازي به تردد مراجعين در ساير فضاهاي باغ نباشد. در ورودي اصلي باغ‌ها نيز اغلب عمارت سردر ساخته مي‌شد. معمولاً در باغ‌هايي که صاحبان آنها از نفوذ اجتماعي بيشتري برخوردار بودند, اين بنا به صورت يک عمارت بيروني براي پذيرايي ميهمانان در مي‌آمد که از تزئيناتي قابل توجه برخوردار بود.
به جز ساختارهاي معماري مذکور, در باغ‌ها فضاهاي خدماتي نيز وجود داشتند که بيشتر در امتداد حصار باغ و نزديک به ورودي‌هاي فرعي ساخته مي‌شدند و بناي آنها اغلب بيرون از حصار قرار مي‌گرفت؛ به نحوي که بدنه داخلي حصار، به صورت يک مستطيل کامل باقي مي‌ماند. اين فضاهاي خدماتي, ساختمان‌هايي چون محل سکونت خدمه, آب‌انبار و حمام را دربرمي‌گرفتند که البته به فراخور وسعت و اهميت باغ متغير بودند.
عنصر ديگر در ساختارهاي معماري باغ ايراني, حصار بوده است که بيشتر با چينه‌هاي گلي ساخته مي‌شد و از آنجا که محصور بودن حتي در تعريف باغ ايراني نيز مورد توجه بوده, حصار را مي‌توان جزء ثابتي از معماري باغ دانست. 

منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی

هیچ نظری موجود نیست:

با کلیک روی دکمه جستجو به پورتال فروشگاهی وارد شده و از صدها هزار کالای موجود در این فروشگاه دیدن فرمایید