ريشه های اصطلاحات و ضرب المثلها. (گئومات(
حکیم باشی را دراز کنید
کاربرد این اصطلاح ضرب المثل گونه همانند این بیت شعر معروف است که می گوید: گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری(1) بدین صورت که عیب و ایراد و جرم از دیگری-بعضاً از گروه از ما بهتران- سر می زند اما مجازاتش را فردی بیگناه از طایفه یک لاقبایان متحمل می گردد.
و اما این حکیم باشی کیست و به دستور چه کسی و از چه رو او را درازمی کرده اند؟
کریمخان زند (مدت حکمرانی: حدود 1130 تا حدود 1158خورشیدی) معروف به وکیل الرعایا دراسناد تاریخی چنین وصف گردیده است: « کریمخان تنومند، قوی هیکل ، نیرومند، شجاع و رئوف بود و با پیروان مذاهب مختلف به عدل رفتار می کرد. در لباس تکلف نمی کرد و گاهی لباسش مندرس می نمود. خود را به جواهر نمی آراست شبها مجلس عیش می آراست و شراب می خورد، اندک می خوابید.»(2) اینگونه شب زنده داریها و نوشیدن مکرر شراب در سنین بالا سلامتی این خان زند را همواره دچار مشکل می نموده است. روزی در هنگام یکی از این ناخوشی ها، میرزا نصیرالمله طبیب(3) که لقب حکیم باشی می داشته است را به بالین او احضار می کنند. طبیب پس از معاینات لازم پی می برد که بیماری خان زند از امتلای معده و یبوست مزاج بوده است. آن بینوا از سر انجام وظیفه و بهبودی هر چه سریعتر کریمخان، اماله یا تنقیه تجویز می نماید. وسیله اماله ظرفی است شبیه به قیف که دنباله آن دراز و نوک آن قدری کج می باشد و به کمک آن داروهای آبکی را از پائین وارد روده ها می نموده اند که تا خشکی مزاج و امتلای معده سریعاً مرتفع گردد. از این وسیله بیشتر برای معالجه کودکان پرخور و شکمباره که با خوردن اغذیه و تنقلات ناجور دچار مشکل ناراحتی گوارشی و یبوست مزاج می گردیده اند، استفاده می شده است. بزرگسالان بیشتر با خوردن فلوس و دیگر داروهای ملین معالجه می شده اند زیرا آنها اماله را نوعی تحقیر محسوب می کرده اند.
خان لر و متعصب زند وقتی پیشنهاد طبیب را می شنود با غضب فریاد می زند: «کی باید اماله شود؟» طبیب بخت برگشته که از ترس نزدیک بوده است قبض روح شود با لکنت زبان پاسخ می دهد: «باید مرا اماله کنند تا شما خوب شوید!»(4) کریمخان از شدت عصبانیت بی درنگ دستور می دهد که "حکیم باشی را دراز کنند" و اماله نمایند! شگفت آنکه بر حسب اتفاق پس از اماله نمودن حکیم، حال کریمخان رو به بهبودی می گذارد! درباریان چاپلوس و متملق نیز این حادثه را به نوعی مداوا و رفع قضا و بلا از جان خان زند به حساب می آورند. از آن به بعد «هر وقت کریمخان بیمار می شد، طبیت نگون بخت مجبور بود اماله گردد!»(5)
در این رابطه بد نیست ذکر شود که یعقوب لیث صفار(مدت حکمرانی 862 - 879 م)در شهر جندی شاپوردچار بیماری قولنج می گردد و اطباء اماله را تجویز می کنند. اما او با وجود درد و ناراحتی ای که داشته است به شدت برافروخته شده و می گوید: «مرد هیچوقت فلان جای خود را به دیگران نشان نمی دهد!»(6) و «مرگ بر من آسان تر ازاحتقان است.»(7) همانگونه که بی گمان می دانید یعقوب لیث در اثرهمان بیماری قولنخ دارفانی را وداع می گوید و فدای تعصب بیمورد خود گردیده و مسیر تاریخ یک مملکت را نیز دیگرگون می نماید.
1- سُراینده این شعر دقیقاً مشخص نیست، اما شاید مأخوذ باشد از شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی اندر حکایت یوسف و زلیخا (امثال و حِکَم، علی اکیر دهخدا، ج 3، باب گاف، ص 1327 و 1328).
2- - لغتنامه دهخدا، تحت واژۀ "کریم" به نقل از کنب تاریخی.
3- تاریخ زندیه، ص212.
4- ریاض الحکایات، ص 116.
5- گنجینه لطائیف، ص 296.
6- اژدهای هفت سر، ص434.
7- یعقوب لیث، دکتر باستانی پاریزی، ص269 به نقل از تاریخ سیستان، ص198.
http://www.peykeiran.com/userfiles/image/Aks/Aks_17/karim_khan76.jpg
یکی از دوستان باستان شناس من تعریف می کرد که در سال 1370 خورشیدی در پی چندین فقره دستبرد به اشیاء و اسناد تاریخی درون موزه پارس شیراز که درعمارت کلاه فرنگی درکنار ارگ کریمخانی قرار دارد، تعمیرات، بازسازی و تغییراتی از جهت ایمنی در ساختمان آن موزه انجام می دادند. در حین این عملیات درزیرکفِ اتاق اصلی این موزه (عکس بالا) ، گوری بی نام و نشان کشف می گردد که پس از انجام آزمایش کربن 14 (میزان زوال کربن در طی زمان)(8) مشخص می شود که گور کریمخان زند می باشد.
به نظر من گور این مرد بزرگ که در داخل عمارت کلاه فرنگی قرارداشته در اصل دارای سنگ نوشته ای کامل می بوده، اما به دستورآقامحمد خان قاجار دشمن خونی خاندان زند از بین برده شده و خود آن گور نیز به عمد در زیر صحن آن عمارت از دیده ها پنهان قرار داده شده است. همانگونه که دستور داده بود تا جسد لطفعلیخان زند را در جلو تخت شاهی به گونه ای دفن نمایند که درهنگام نشست و برخاست از تخت، پاهای خود را بر روی گور این شاه دلیر و زیبا چهره زند قرار بدهد و عطش انتقام خود را مرتباً فروکش نماید!
8-ايزوتوپ راديو اكتيو كربن 14 در تمام موجودات بهمقدار كم يافت مي شود. اين ماده به طور مرتب در زمان حيات موجودات زنده جايگزين ميشود ولي پس از مرگ موجود زنده، كربن 14 ديگر جايگزين نگرديده و مقدار آن مرتباً كاهشمي يابد. دانستن اينكه با چه سرعتي كربن 14 رو به زوال مي رود به محققین فرصت مي دهد تاقدمت موجودات و اشیاء را پيدا نمایند. اين تكنيك وسيله قدرت مندي براي تحقیقات باستان شناسی محسوب می گردد كه به آن آزمايش گفته مي شود. لازم به ذكر است كه 5700 سال طول مي كشد تا مقدار ايزوتوپ به نصف مقدار اوليه ي خود برسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر